کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصبهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصبهان
لغتنامه دهخدا
اصبهان . [ اِ ب َ ] (اِ) اصفهان . پرده ایست از موسیقی . (دزی ج 1 ص 26).
-
اصبهان
لغتنامه دهخدا
اصبهان . [ اِ ب َ ] (اِخ ) آنرا اصباهان واصفهان و اسباهان و اسپاهان و سپاهان نیز خوانند. از شهرهای بزرگ و آباد ایرانست که از لحاظ محصولات صنعتی چه امروز و چه در ادوار گذشته مهمترین مرکز صنایعبشمار میرفته و میرود. بناهای تاریخی و باشکوه آن که در آنها ...
-
اصبهان
لغتنامه دهخدا
اصبهان . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابن فلوج بن لنطی بن یونان بن یافث یا فلوج بن سام بن نوح . کسی بود که شهر اصفهان به وی منسوبست . (از تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
اسبهان
لغتنامه دهخدا
اسبهان . [ اِب َ ] (اِخ ) اصفهان . رجوع به اصفهان و اسپهان شود.
-
جستوجو در متن
-
سبذان
لغتنامه دهخدا
سبذان . [ ] (اِخ )از رستاق طبرش همدان و اصبهان . (تاریخ قم ص 120).
-
فلفلانی
لغتنامه دهخدا
فلفلانی . [ ف ِ ف ِ ] (ص نسبی )منسوب به فلفلان که از قرای اصبهان است . (سمعانی ).
-
فوذانی
لغتنامه دهخدا
فوذانی . (ص نسبی ) منسوب به فوذان که از قرای اصبهان است . (سمعانی ). رجوع به فودان شود.
-
اسفاهان
لغتنامه دهخدا
اسفاهان . [ اِ ] (اِخ ) اسپاهان . (مؤید الفضلاء). اصفهان . رجوع به اصفهان و اصبهان شود.
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن احمدبن مسلم . محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ص 150).
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن غالب السعدی . از اهالی بصرة است که به اصفهان هم رفته است . محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ص 150).
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن فرقد. محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ص 149).
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ج َ] (اِخ ) ابن نوف مکنی به ابوالوداک . وی از ابوسعیدالخدری روایت کند. (از ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 251).
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن اسحاق اصبهانی محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 280).