کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشک تاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشک تاک
لغتنامه دهخدا
اشک تاک . [ اَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک دختر تاک . کنایه از شراب انگور : به اشک تاک بشویند زخمهای مراکه شیشه برسر من خشکی خمار شکست . صائب .اشک تاک ار می پرستی عذرخواه من بس است این رگ ابر از گناهان پاک میسازد مرا. صائب (از آنندراج ).و رجوع...
-
واژههای مشابه
-
اشک آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'ašk[']āvar آنچه باعث گریه یا ریزش اشک میشود: گاز اشکآور.
-
اشک بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškbār ۱. اشکریز؛ گریان.۲. ویژگی چشم که همواره اشک میریزد.۳. کسی که پیدرپی گریه میکند.
-
اشک باران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškbārān اشکبار؛ اشکریز: ◻︎ در میان آب و آتش هم چنان سرگرم توست / این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع (حافظ: ۵۹۴).
-
اشک باری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'aškbāri اشک باریدن؛ اشک ریختن؛ گریستن.
-
اشک ریز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškriz ویژگی چشمی که همواره اشک بریزد؛ کسی که گریه کند و اشک بریزد؛ اشکبار؛ گریان.
-
اشک فشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškfešān اشکبار؛ اشکریز.
-
dripping
اشک کباب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] چربی فراورینشدهای که در هنگام طبخ غذا از بافتهای پرچربی یا استخوانهای گوسفند یا گاو و نیز در هنگام کباب کردن از گوشت خارج میشود
-
اشک آتشناک
لغتنامه دهخدا
اشک آتشناک . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). اشک آتشین .اشک جگرسوز. رجوع به اشک آتشین و اشک جگرسوز شود.
-
اشک آتشین
لغتنامه دهخدا
اشک آتشین . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). و رجوع به اشک جگرسوز و اشک آتشناک شود.
-
اشک آل
لغتنامه دهخدا
اشک آل . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ).
-
اشک افسوس
لغتنامه دهخدا
اشک افسوس . [ اَ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک تحسر. اشک حسرت . رجوع به اشک حسرت و آنندراج شود.
-
اشک افشاندن
لغتنامه دهخدا
اشک افشاندن . [ اَ اَ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک فشاندن . اشک باریدن . رجوع به مصادر فوق شود.
-
اشک باریدن
لغتنامه دهخدا
اشک باریدن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گریستن . اشک ریختن . اشک چکیدن . اشک افشاندن : ناامیدی بردهد اشکی که می باریم مارزق قارون میشود تخمی که می کاریم ما.صائب (از آنندراج ).عَبرَة. (منتهی الارب ). هتون . (تاج المصادر بیهقی ). استعبار. (منتهی الارب ...