کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
stage 2
عصرسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کوچکترین واحد گاهچینهنگاشتی متـ . آشکوب * آشکوب مصوب فرهنگستان اول است
-
اشکوبه
واژگان مترادف و متضاد
اشکوب، طبقه
-
آشکو
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) نک آشکوب .
-
آشکوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) آشکوب .
-
ارضية
دیکشنری عربی به فارسی
کف , اشکوب , طبقه
-
floor plan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح طبقه، نقشه اشکوب
-
آسمانخانه
لغتنامه دهخدا
آسمانخانه . [ س ْ / س ِ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سقف . آسمانه . سَمْک . عرش . آشکوب . اَشکوب .
-
آشکوبه
لغتنامه دهخدا
آشکوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) آشکوب .
-
storeyed high forest
جنگل دانهزاد اُشکوبهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که تاجپوشش آن از یک یا چند لایه یا اشکوب تشکیل شده است
-
predominant
درخت سرور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختی که تاج آن بالاتر از اشکوب برین قرار دارد
-
آپارتمان
لغتنامه دهخدا
آپارتمان . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) خانه ای بچندین آشکوب .
-
اشکو
لغتنامه دهخدا
اشکو. [ اَ ] (اِ) سقف خانه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). مخفف اشکوب بمعنی سقف . (فرهنگ نظام ). || هر مرتبه از پوشش خانه و بعربی طبقه خوانند. (برهان ). و آنرا اشکوب نیز گویند. (انجمن آرا). هر طبقه و مرتبه ٔ خانه . (فرهنگ نظام ) : ای قبله ٔ بیت ال...
-
regular forest
جنگل منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که درختان هر اُشکوب آن ازنظر بلندی و قطر وضعیت تقریباً یکسان داشته باشند
-
irregular forest
جنگل نامنظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که درختان هر اُشکوب آن ازنظر بلندی و قطر متفاوت و عمدتاً ناهمسال باشند
-
story
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داستان، قصه، گزارش، روایت، حکایت، موضوع، نقل، شرح، اشکوب