کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکنه ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکنه ساختن
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساختن . [ اِک َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) ترید کردن . تهیه کردن اشکنه . تَرَبّض . (منتهی الارب ): ربک الثرید؛ نیکو ساخت اشکنه را. (منتهی الارب ) و رجوع به اشکنه کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
اِشکِنَه
لهجه و گویش بختیاری
eškena وسیلهاى شبیه به پیچگوشتى با نوک پهن که براى سوراخ کردن تخت گیوه استفاده مىشود.
-
اِشکِنه
لهجه و گویش تهرانی
خوراک پیاز سرخ کرده و کشک و شنبلیله و تخم مرغ و آب و آرد
-
اشکنه ساز
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساز. [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه اشکنه سازد. سازنده ٔ اشکنه . رُبْضَة. رُبَضَة. (منتهی الارب ).
-
دارو اشکنه
فرهنگ گنجواژه
داراِشکنه سمی قوی از ترکیبات جیوه.
-
جستوجو در متن
-
چرب ساختن
لغتنامه دهخدا
چرب ساختن . [ چ َ ت َ ] (مص مرکب ) چرب کردن . پرروغن ساختن . چرب و روغندار کردن غذا و خوراک : شعشع الثرید؛ یعنی چرب ساخت و بسیار کرد روغن اشکنه را. (منتهی الارب ). || روغن آلوده کردن جائی یا چیزی . رجوع به چرب کردن شود.
-
اثراد
لغتنامه دهخدا
اثراد. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) اتّراد. تریدکردن . ترید ساختن (نان را). اشکنه کردن (نان را).
-
ربک
لغتنامه دهخدا
ربک . [ رَ ] (ع مص ) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن و نیکو گردیدن ثرید. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آمیختن . (مصادراللغة زوزنی ). || انداختن کسی را در گل و لای . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ...
-
تربض
لغتنامه دهخدا
تربض . [ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) اندک اندک روزگار گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || برخاستن مرد از جای خود و بعلت ضعف بی حرکت ماندن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). اشکنه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تمظیع
لغتنامه دهخدا
تمظیع. [ ت َ ] (ع مص ) نرم و تابان ساختن زه کمان و جز آن را. || با پوست ماندن چوب تر را تا خشک گردد. || روغن خورانیدن پوست را. || به چرب تر کردن اشکنه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
صعلکة
لغتنامه دهخدا
صعلکة. [ ص َ ل َ ک َ ] (ع مص ) درویش کردن کسی را. || سر ساختن برای اشکنه و برآوردن سر آن را. (منتهی الارب ): صعلک الثریدة؛ جعل لها رأساً و رفع رأسها. (اقرب الموارد). || فربه کردن تره ، شتران را. (منتهی الارب ).
-
شعشعة
لغتنامه دهخدا
شعشعة. [ ش َ ش َ ع َ ] (ع مص ) آب آمیختن مر شراب را. (منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آب آمیختن شیر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). || برداشتن ...
-
لقمة
لغتنامه دهخدا
لقمة. [ ل ُ م َ / ل َ م َ ] (ع اِ) لقمه . نواله . (منتهی الارب ). تکه . اکله . توشه . گراس . تک . پیچی (در تداول مردم قزوین ). آنچه از خوردنی زفت که به یکبار در دهان کنند. مقدار طعامی که یکبار در دهن نهند، و به فارسی فربه از صفات اوست و با لفظ خوردن ...