کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشکنه
/'eške(a)ne/
معنی
۱. خوراکی آبدار که با آب، پیاز، آرد، تخممرغ، کشک، شیرۀ انگور، و مانندِ آن تهیه میشود.
۲. (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ مطربان ساعتبهساعت بر بنای زیروبم / گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه (منوچهری: ۹۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'eške(a)ne ۱. خوراکی آبدار که با آب، پیاز، آرد، تخممرغ، کشک، شیرۀ انگور، و مانندِ آن تهیه میشود.۲. (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ مطربان ساعتبهساعت بر بنای زیروبم / گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه (منوچهری: ۹۷).
-
اشکنه
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ نِ) (اِ.) 1 - چین ، شکن . 2 - نوایی است از موسیقی قدیم . 3 - خورشی است از روغن و سبزی و پیاز و تخم مرغ و آرد.
-
اشکنه
لغتنامه دهخدا
اشکنه . [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چین و شکن : فتنه رخش نرگس بیمار هم اشکنه ٔ زلف بخروار هم . امیرخسرو (از فرهنگ نظام ). چین وشکن اندام . (ناظم الاطباء) (برهان ). شکن زلف و جز آن . خسرو گوید: اشکنه ٔ زلف بخروار هم . (رشیدی ) (شعوری ). چین و شکن . (ان...
-
اشکنه
واژهنامه آزاد
نوعی غذای محلی در روستای امهران قدیم که ترکیب آن از آب و تخم مرغ و روغن بوده است
-
واژههای مشابه
-
اِشکِنَه
لهجه و گویش بختیاری
eškena وسیلهاى شبیه به پیچگوشتى با نوک پهن که براى سوراخ کردن تخت گیوه استفاده مىشود.
-
اِشکِنه
لهجه و گویش تهرانی
خوراک پیاز سرخ کرده و کشک و شنبلیله و تخم مرغ و آب و آرد
-
اشکنه ساختن
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساختن . [ اِک َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) ترید کردن . تهیه کردن اشکنه . تَرَبّض . (منتهی الارب ): ربک الثرید؛ نیکو ساخت اشکنه را. (منتهی الارب ) و رجوع به اشکنه کردن شود.
-
اشکنه کردن
لغتنامه دهخدا
اشکنه کردن . [ اِ ک َن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترید کردن . تهیه کردن اشکنه . ثرد. ثرید ساختن . خرد کردن نانی را در طعامی آبدار و خاصه در آبگوشت . و رجوع به اشکنه ساختن شود.
-
اشکنه ساز
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساز. [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه اشکنه سازد. سازنده ٔ اشکنه . رُبْضَة. رُبَضَة. (منتهی الارب ).
-
دارو اشکنه
فرهنگ گنجواژه
داراِشکنه سمی قوی از ترکیبات جیوه.
-
واژههای همآوا
-
اِشکِنَه
لهجه و گویش بختیاری
eškena وسیلهاى شبیه به پیچگوشتى با نوک پهن که براى سوراخ کردن تخت گیوه استفاده مىشود.
-
اِشکِنه
لهجه و گویش تهرانی
خوراک پیاز سرخ کرده و کشک و شنبلیله و تخم مرغ و آب و آرد