کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشکن
/'eškan/
معنی
= شکن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'eškan = شکن
-
اشکن
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ) (اِ.) = شکن : چین و شکن .
-
اشکن
لغتنامه دهخدا
اشکن . [ اِ ک َ ] (نف مرخم ) مخفف آن شکن است و در کلمه ٔ سنگ اشکن آمده است بمعنی سنگ شکن . رجوع به بهید و شکن شود.
-
واژههای مشابه
-
اَشْکِنَ
لهجه و گویش گنابادی
ashkena در گویش گنابادی یعنی غذای آبکی ، غذایی که با مخلوط کشک گوسفندی و آب درست میشود.
-
سنگ اشکن
لغتنامه دهخدا
سنگ اشکن . [ س َ اِ ک َ ] (اِ مرکب ) نام غله ای است . || نام نوعی از خرما باشد. که آنرا سنگ اشکنک خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). قطاة. (بحر الجواهر).
-
لب اشکن
لغتنامه دهخدا
لب اشکن . [ ل َ اِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فداغ بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 114هزارگزی باختری لار، کنار راه فرعی لار به بیرم . دامنه گرمسیر و مالاریایی . دارای 566 سکنه . شیعه مذهب و فارسی زبان . آب آن از چاه . محصول آن غلات ولبنیات . شغل اهالی...
-
قَن اِشکن
لهجه و گویش بختیاری
qan-eškan قندشکن، تیشه مخصوص خردکردن قند.
-
واژههای همآوا
-
اَشْکِنَ
لهجه و گویش گنابادی
ashkena در گویش گنابادی یعنی غذای آبکی ، غذایی که با مخلوط کشک گوسفندی و آب درست میشود.
-
جستوجو در متن
-
بکهان
لغتنامه دهخدا
بکهان . [ ب َ ] (اِ) بکهاین . یک نوع غله که سنگ اشکن و سنگ اشکنک نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از رشیدی ). نوعی از غله است . (آنندراج ).
-
کاسرالحجر
لغتنامه دهخدا
کاسرالحجر. [ س ِ رُل ْ ح َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) اسم عربی حب القلت است که به هندی کلتهی نامند. (فهرست مخزن الادویه ). بزرالقلب . سنگ اشکن . سنگ شکن . سنگ اشکنک .
-
سنگ شکن
لغتنامه دهخدا
سنگ شکن . [ س َ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) مخفف سنگ اشکن که نام غله ای باشد. (از برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). || نوعی ازخرما. (آنندراج ). نام قسمی از خرما که عرب آنرا قَسب گویند. (بحر الجواهر). || نام آلتی است که برای خرد کردن سنگ بکار برند. (یادداشت...
-
بال شکستن
لغتنامه دهخدا
بال شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) شکستن بال . خرد کردن بال . انکسار بال اعم از بال آدمی یا طیور. || شکسته شدن بال . خرد شدن بال . || خفض جناح : چون شکست او بال آن رأی نخست چون نشد هستی بال اشکن درست . مولوی (مثنوی ). || بازپس ماندن . همگامی و ب...