کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکفشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشکفشان
مترادف و متضاد
اشکبار، اشکریز، گریان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکفشان
واژگان مترادف و متضاد
اشکبار، اشکریز، گریان
-
واژههای همآوا
-
اشک فشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškfešān اشکبار؛ اشکریز.
-
اشک فشان
لغتنامه دهخدا
اشک فشان . [ اَف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) اشکریزان . اشکبار : دیده آن روز که شد اشک فشان دانستم کین تنک زورق من درخور طوفانش نیست . کلیم (از آنندراج ).چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اشکبار
واژگان مترادف و متضاد
اشکریز، اشکفشان، سرشکبار، گریان، گهربار