کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکالتراشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشکالتراشی
مترادف و متضاد
انتقاد، ایرادگیری، بهانهتراشی، خردهگیری، سوسه، کارشکنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکالتراشی
واژگان مترادف و متضاد
انتقاد، ایرادگیری، بهانهتراشی، خردهگیری، سوسه، کارشکنی
-
اشکالتراشی
لهجه و گویش تهرانی
مشکل غیر واقعی ایجاد کردن
-
واژههای مشابه
-
اشکالتراشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرقل
-
واژههای همآوا
-
اشکال تراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eškāltarāši مشکل ساختن امری؛ سختگیری در کاری؛ بهانهجویی و ایرادگیری.
-
اشکال تراشی
لغتنامه دهخدا
اشکال تراشی . [ اِ ت َ ] (حامص مرکب ) ساختن اشکال در کارها. بهانه جوئی . سختگیری در کارها.- اشکال تراشی کردن ؛ بهانه جویی کردن .
-
جستوجو در متن
-
مانعتراشی
واژگان مترادف و متضاد
اشکالتراشی، بهانهتراشی
-
obstructionism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحراف، اشکالتراشی
-
قِر آمدن
لهجه و گویش تهرانی
رقصیدن ،اشکالتراشی
-
کارشکنی
واژگان مترادف و متضاد
اخلال، اخلالگری، اشکالتراشی، جلوگیری، ممانعت
-
obstructing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شدن، مسدود کردن، ایجاد مانع کردن، جلو چیزی را گرفتن، اشکالتراشی کردن
-
obstructs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع می شود، مسدود کردن، ایجاد مانع کردن، جلو چیزی را گرفتن، مانع شدن، اشکالتراشی کردن
-
سوسه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تزویر، حقه، دسیسه، نیرنگ، خدعه ۲. اشکال، اشکالتراشی ۳. خدشه، دشواری