کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشوز
لغتنامه دهخدا
اشوز. [ اَش ْ وَ ] (ع ص ) متکبر و گردنکش . (منتهی الارب ). متکبر. (المنجد).
-
واژههای همآوا
-
عشوز
لغتنامه دهخدا
عشوز. [ ع َ ش َوْ وَ ] (ع ص ) درشت و قوی از شتران . (منتهی الارب ). سخت و درشت در آفرینش . (اقرب الموارد). || گوشت بسیار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَشوَز. و رجوع به عَشْوَز شود.
-
عشوز
لغتنامه دهخدا
عشوز. [ ع َش ْ وَ ] (ع ص ) سخت و درشت از راه زمین . (منتهی الارب ). راه و یازمینی که پیمودن آن دشوار و صعب باشد. ج ، عَشاوز. (از اقرب الموارد). || درشت و قوی از شتران . (منتهی الارب ). سخت و درشت در آفرینش . (از اقرب الموارد). عَشَوّز. و رجوع به عَشَ...
-
اشوذ
لغتنامه دهخدا
اشوذ. [ اَش ْ وَ ] (اِخ ) نام پسر سام بن نوح (ع ). (منتهی الارب ). در قاموس کتاب مقدس اشور نام پسر دومین ِ سام بن نوح است . رجوع به اشور شود. || (ع اِ) آفریده . و منه خیرالاشاوذ، ای خیرالخلق . (منتهی الارب ). خلق . ج ، اَشاوذ.