کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشنودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشنودن
/'o(e)šnudan/
معنی
= شنیدن: ◻︎ پروارنه که ذوق سوختن یافت / نبوَد به شعاع شمع خشنود ـ این حال اگرت عجب نماید / بشنو ز من ار توانی اشنود (عراقی: ۱۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشنودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹شنودن› [قدیمی] 'o(e)šnudan = شنیدن: ◻︎ پروارنه که ذوق سوختن یافت / نبوَد به شعاع شمع خشنود ـ این حال اگرت عجب نماید / بشنو ز من ار توانی اشنود (عراقی: ۱۳۱)
-
اشنودن
لغتنامه دهخدا
اشنودن . [ اِ دَ / اُ دَ ] (مص ) شنودن . شنیدن . (از برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (شعوری ) (فرهنگ نظام ). گوش کردن . پذیرفتن . فرمان بردن . اطاعت کردن : گفتار تو بار است و کار برگست که اشنود چنین بار و برگ زیبا؟ ناصرخسرو.پروانه چو ذوق سوخت...
-
جستوجو در متن
-
اشنو
لغتنامه دهخدا
اشنو. [ اِ ن َ / نُو/ اُ ن َ / نُو ] (نف مرخم ) مخفف اشنوا : چون زبان از نیک و بد بربسته شدهم ز اشنو هم ز گویا ایمنیم . عطار.و رجوع به اشنوا و شنوا و اشنودن و شنودن و شنیدن شود.
-
شنودن
لغتنامه دهخدا
شنودن . [ ش َ / ش ِ / ش ُ دَ ] (مص ) اشنودن . شنیدن . استماع . اصغاء. گوش کردن . گوش دادن . گوش داشتن . سماع . شنفتن . نیوشیدن . (یادداشت مؤلف ) : توانگر به نزدیک زن خفته بودزن از خانه شرفاک مردم شنود. ابوشکور (از حاشیه ٔ لغت فرس اسدی نخجوانی ).بدو ...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...