کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشنه
/'a(e)šnah/
معنی
شنا؛ شناوری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹آشنا، اشنا› [قدیمی] 'a(e)šnah شنا؛ شناوری.
-
اشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ošne ۱. نوعی خزه که در نواحی معتدل، مرطوب، و باتلاقی میروید.۲. = اشنان
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ ] (اِخ ) اسم دو شهر است در یهودا که اولی بمسافت 16 میل در شمال غربی اورشلیم واقع بوده و دومی بمسافت 16 میل بجنوب غربی آن . (قاموس کتاب مقدس ).
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) اشنا. شنا. آشنا. اشناب . اشناه . شناو : جادویی کردن جادوبچه آسان باشدنبود بطبچه را اشنه ٔ دریا دشوار.انوری .
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ اُ ن َ / ن ِ ] (اِ) بمعنی اشنان است که بدان رخت و جامه شویند. (برهان ) (آنندراج ). اشنان . (سروری ) (شلیمر) (شعوری ). گیاهیست خوشبو که بعد خوردن طعام بدان دست شویند تا چربش ببرد. (مؤیدالفضلا). عطر ابیض کأنه مقشور من عرق . (اقرب الموارد). ر...
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ اُ ن َ / ن ِ ] (اِ) عطریست سفید که به درخت بلوط و صنوبر می پیچد و بصورت پوست بنج است لیکن عربی است و بفارسی دواله گویند و لهذا ترکیبی که در آن میکنند دواله مشک گویند اگرچه مشهور به دواءالمسک شده . (رشیدی ). چیزیست مثل گیاه خشک که سیاه و سپید...
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ اُ ن ُه ْ ] (اِخ ) دهی است نزدیک اصفهان . (منتهی الارب ).
-
اشنه
لغتنامه دهخدا
اشنه . [ اُ ن ُه ْ ] (اِخ ) شهرکی است به آذربایجان . (سمعانی ). شهریست در آذربایجان از طرف اربل که تا شهر ارومیه دو روز و تا شهر اربل پنج روز راه است و بین این دو شهر واقع است . (مراصد). بلده ایست در یکی از حدود آذربایجان در سمت اردبیل و تا ارمیه دور...
-
واژههای مشابه
-
اشنة
دیکشنری عربی به فارسی
خزه , باخزه پوشاندن
-
اشنه ٔ بستانی
لغتنامه دهخدا
اشنه ٔ بستانی . [ اُ ن َ / ن ِ ی ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شیبه . (دزی ج 1 ص 25). مستند دزی مفردات ابن البیطار در ذیل کلمه ٔ شیبه است ، در متن عربی مفردات در ذیل شیبه این معنی دیده نشد، ولی لکلرک در ترجمه ٔ فرانسه ٔ آن گفته است نوعی از شیبه را ...
-
اشنه دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
عشب البحر
-
جستوجو در متن
-
اشنهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اشنه، اشنو، اشنویه، از شهرهای آذربایجان غربی) 'ošnohi از مردم اشنه.
-
خزه
دیکشنری فارسی به عربی
اشنة