کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشنان داود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشنان داود
لغتنامه دهخدا
اشنان داود. [ اُ ن ِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زوفاء یابس . (ابن البیطار). زوفا. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 49). زوفا. زوفی . حشیشه . (از دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اشنان دارو و زوفا و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 49 شود.
-
واژههای مشابه
-
دست اشنان
لغتنامه دهخدا
دست اشنان . [ دَ اُ ] (اِ مرکب ) صابون . ابوطاهر. محلبیه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به ونداد هرمزدکوه اذخر روید چنانکه بمکه و ایشان آنرا مشکواش می گویند ودست اشنان از آن می سازند. (تاریخ طبرستان ج 1 ص 88).
-
اشنان ابیض
لغتنامه دهخدا
اشنان ابیض . [ اُ ن ِ اَب ْ ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشنان سفید شود.
-
اشنان سبز
لغتنامه دهخدا
اشنان سبز. [اُ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غاسول . (تحفه ).
-
اشنان سفید
لغتنامه دهخدا
اشنان سفید. [ اُ ن ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خروالعصافیر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مفردات قانون چ تهران ص 160 س 14). زبدالعصافیر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
اشنان شام
لغتنامه دهخدا
اشنان شام . [ اُ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قضقاض . (منتهی الارب ).
-
اشنان عصافیر
لغتنامه دهخدا
اشنان عصافیر. [ اُ ن ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اشنان قصارین و دزی ج 1 ص 25 شود.
-
اشنان ید
لغتنامه دهخدا
اشنان ید. [ اُ ن ِ ی َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لوتوس . درخت سدر. کُنار. حندقوق . نبق : الحندقوقا و هو یطیب رائحةالید اذا غُسلت به . (از دزی ج 1 ص 25).
-
اشنان سوز
لغتنامه دهخدا
اشنان سوز. [ اُ ] (نف مرکب ) اشنان سوزنده . آنکه اشنان سوزد و اشخار گیرد. حَرّاض . (منتهی الارب ).
-
اشنان سوزنده
لغتنامه دهخدا
اشنان سوزنده . [ اُ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه اشنان سوزد. اشنان سوز. و رجوع به اشنان سوز شود.
-
اشنان فروش
لغتنامه دهخدا
اشنان فروش . [ اُ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ اشنان . حُرْضی ّ. (منتهی الارب ). اشنانی . رجوع به اشنانی و حُرْضی ّ شود.
-
چوبک اشنان
لغتنامه دهخدا
چوبک اشنان . [ ب َ اُ ] (اِ مرکب ) گلیم شوی را گویند و بعربی شجره ٔ ابی مالک خوانند و بدان رخت شویند و در دمشق صابون القاق نامند. (برهان ) (آنندراج ). چوبکی که در گازری بکار برند. (ناظم الاطباء). نام فارسی عرطنیثا است . (یادداشت مؤلف ). ماده ای که ا...
-
چوبک اشنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) čubak[']ošnān =چوبک
-
اشنان ،اشنیون
لهجه و گویش تهرانی
چوبک،کوبیده ریشه اشنان که برای ظرفشویی بکار میرفت.