کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشقیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشقیا
/'ašqiyā/
معنی
= شقی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشقیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اشقیاء، جمعِ شَقیّ] 'ašqiyā = شقی
-
جستوجو در متن
-
اشقیاء
لغتنامه دهخدا
اشقیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شقی که بمعنی بدبخت است . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ شقی . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). بدبختان : تا روز اولت چه نوشته ست ، بر جبین زیرا که در ازل سعدایند و اشقیا. سعدی . || مجازاً، گناهکاران : پرده از روی لطف گو برد...
-
تاران
لغتنامه دهخدا
تاران . (اِخ ) جزیره ایست در بحر احمر نزدیک خلیج عقبه . در اکثر نقشه ها آن را بصورت «تیران » ضبط کنند. بنابه روایت جغرافی دانان عرب در این جزیره آب شیرین یافت نشود و ساکنان آنجا را «بنی جدان » نامند و زندگی سکنه با صید ماهی میگذرد و در انقاض کشتی های...
-
سعد
لغتنامه دهخدا
سعد. [ س َ ] (ع ص ) در عربی نقیض نحس باشد. (برهان )(مهذب الاسماء). نیک . (غیاث ) (آنندراج ) : دولت سعدش ببوسد هر زمانی آستین طایر میمونش باشد هر زمانی خواستار. منوچهری .بچشم بخت روی ملک بنگربدست سعد پای نحس بشکن . منوچهری .نیک را بد دارد و بد را نکو ...
-
طویله
لغتنامه دهخدا
طویله . [ طَ ل َ/ ل ِ ] (از ع ، ص ) تأنیث طویل . زن درازبالا. (منتهی الارب ): قصیره ای از طویله ؛ مختصری از مطول . خرمائی ازخرمابنی . || (اِ) رشته . سمط : دوات راغرضی بود و همچنین غرض است در آن طویله ٔ گوهر که یافتی ز پدر. فرخی .ز رنگ و بوی همه خیره...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) سفیان بن سعیدبن مسروق بن حبیب ثوری کوفی تابعی . صاحب تذکرة الاولیاء گوید: او را امیرالمؤمنین گفتندی هرگز خلافت ناکرده . نقل است که گفت ای اصحاب حدیث زکوة حدیث بدهید. گفتند حدیث را زکوة چیست ؟ گفت آنکه از 200 حدیث...
-
حروریة
لغتنامه دهخدا
حروریة. [ ح َ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از پانزده مذهب خوارج . (بیان الادیان ). طائفه ای از خوارج که در حروراء اجتماع کرده به مخالفت علی بن ابیطالب برخاستند. (سمعانی ). فرقه ٔ خوارج منسوب به حروراء، قریه ای به کوفه . گروهی از خوارج پیروان نجدةبن عامر ح...
-
ابوزید
لغتنامه دهخدا
ابوزید. [ اَ زَ ] (اِخ ) احمدبن سهل بلخی . یاقوت گوید: او در همه ٔ دانشهای نو و کهن فاضل ودر تصانیف خویش براه فلاسفه میرفت لکن به اهل ادب ماننده تر است . ابوحیان توحیدی گوید: در همه ٔ متقدمین ومتأخرین سه تن بیش نیافتم که اگر ثقلین بر تقریظ ومدح و نش...