کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشغال پاشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آشغال کله
لهجه و گویش تهرانی
پست،آدم بی ارزش.
-
runway occupancy
مدت اشغال باند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مدتزمانی که یک هواگَرد، برای ورود یا خروج، بر روی باند سپری میکند متـ . اشغال باند
-
occupancy rate 2, room occupancy rate
میزان اشغال اتاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] میانگین تعداد اتاقهای فروختهشده در یک دورۀ زمانی خاص که بهصورت درصدی از کل اتاقهای مهمانخانه/ هتل نشان داده میشود
-
bed occupancy rate
میزان اشغال تخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نسبت تختهای اشغالشده به تختهای موجود
-
vehicle occupancy
میزان اشغال خودرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تعداد سرنشینانی که در مدتی معین سوار یک وسیلۀ نقلیهاند
-
آشغال جمع کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی. فارسی] 'āšqāljam[']kon ۱. کسی که انواع آشغال از قبیل خردهریزههای چوب و لته و کاغذ و مانند آن جمع میکند و میفروشد.۲. کسی که مٲمور جمع کردن آشغالها است.
-
آشغالگیر درشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← درشتگیر
-
آشغالگیر ریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← ریزگیر
-
bar screen
آشغالگیر میلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی آشغالگیر که میلههای موازی با فواصل مساوی دارد و معمولاً در مجرای فاضلاب مورب قرار داده میشود
-
area occupancy
ضریب اشغال 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سطحی که در طراحی ایستگاه یا تسهیلات برای هر نفر در نظر میگیرند متـ . ضریب اشغال سطح
-
load factor 1, LF 2
ضریب اشغال 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نسبت تعداد صندلیهای اشغالشده به کل صندلیها در هواپیماهای مسافربَری
-
ضریب اشغال سطح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← ضریب اشغال
-
اشغال روی هم ریخته
دیکشنری فارسی به عربی
حطام
-
بصورت اشغال در اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
نفايات
-
به اشغال در اورد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَلَّ