کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشعه
/'aša'[']e/
معنی
پرتو.
〈 اشعهٴ ایکس (مجهول، رنتگن): (فیزیک) پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده میشود
〈 اشعهٴ کیهانی: (فیزیک) تشعشعات دارای انرژی و قابلیت نفوذ که از فضای خارج از جو زمین به زمین میرسد.
〈 اشعهٴ گاما: (فیزیک) پرتوهایی که از متلاشی شدن مواد رادیواکتیو بهوجود میآیند.
〈 اشعهٴ ماورای بنفش: (فیزیک) پرتوهایی که به مقدار زیاد در نور خورشید وجود دارد اما بیشتر آن پیش از رسیدن به زمین از میان میرود. نوع مصنوعی آن را بهوسیلۀ دستگاه مخصوصی تهیه میکنند و برای افزودن ویتامین D به مواد غذایی و نابود ساختن پارهای موجودات ذرهبینی به کار میرود. این اشعه از پارچههای ضخیم و از شیشه و هوای آلوده عبور نمیکند.
〈 اشعهٴ ماورای قرمز: (فیزیک) پرتوهایی نامرئی با طول موج بیشتر از طول موج اشعۀ مرئی که از آن در معالجۀ نورولوژی، دردهای مفاصل، و پارهای از زخمها استفاده میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
پرتو، فروزه
دیکشنری
beam, stream
-
جستوجوی دقیق
-
اشعه
فرهنگ واژههای سره
پرتو، فروزه
-
اشعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشعَّة، جمعِ شُعاع] (فیزیک) 'aša'[']e پرتو.〈 اشعهٴ ایکس (مجهول، رنتگن): (فیزیک) پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده میشود〈 اشعهٴ کیهانی: (فیزیک) تشعشعات دارای انرژی و قابلیت نفوذ که از فضای خ...
-
ray 1
اشعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] مجموعهای نرمآکنهای که بهصورت شعاعی در چوب و آبکش پسین قرار دارند متـ . پرّه 2
-
اشعه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ش ِ عِّ) [ ع . ] (اِ.) جِ شعاع ؛ روشنی ها، پرتوها.
-
اشعه
لغتنامه دهخدا
اشعه . [ اَ ش ِع ْ ع َ ] (ع اِ) ج ِ شعاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شعاع شود. || اشعه درحکمت اشراق که پیروان آن هر چیز را به نور و ظلمت تقسیم میکنند و به انوار الهی و نور انوار قائلند، بسیار متداول است ، چون : اشعه ٔ نوری ، اشعه ٔ انوار...
-
اشعه
دیکشنری فارسی به عربی
شعاع
-
واژههای مشابه
-
ray cell
یاختۀ اشعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] یاختهای نرمآکنهای در چوب و آبکش پسین که از پیشآغازۀ اشعۀ بُنلاد آوندی به وجود میآید
-
phloem ray
اشعۀ آبکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] هریک از یاختههای نرمآکنهای در بافت آبکش
-
homocellular ray
اشعۀ جوریاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی اشعۀ متشکل از یاختههای همگن
-
multiseriate ray
اشعۀ چندلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی اشعه که در برش مماسی بهصورت چند لایه دیده میشود
-
xylem ray
اشعۀ چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] یاختۀ نرمآکنهای در بافت چوبی
-
heterocellular ray
اشعۀ ناجوریاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی اشعۀ متشکل از یاختههای ناهمگن
-
اشعه ٔ وسطی
لغتنامه دهخدا
اشعه ٔ وسطی . [ اَ ش ِع ْ ع َ / ع ِی ِ وُ طا ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) در تداول گیاه شناسی ، بر سلولهای پارانشمی که در فواصل دو دسته ٔ چوبی و آبکشی قرار گرفته اند، اطلاق شود. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 288 و 310 شود.
-
uniseriate ray
اشعۀ یکلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی اشعه که در برش مماسی، بهصورت یک لایه دیده میشود