کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشعث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشعث
معنی
(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) ژولیده موی ، آشفته موی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشعث
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) ژولیده موی ، آشفته موی .
-
اشعث
لغتنامه دهخدا
اشعث . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابومحمدبن معدیکرب کندی . یکی از اصحاب پیامبر (ص ) بود که درسال دهم هجرت با 60 تن سوار از قبیله ٔ خود نزد پیامبر آمد و بشرف اسلام مشرف گردید. آنگاه به یمن بازگشت . پس از آن حضرت در زمره ٔ مرتدان درآمد، ولی پس از آنکه به اسارت ...
-
اشعث
لغتنامه دهخدا
اشعث . [ اَ ع َ ] (ع ص ، اِ) مرد اشعث ؛ ژولیده موی . مؤنث : شَعْثاء. ج ، شُعْث . (منتهی الارب ). || گیاه خشک بهمی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وتد. (اقرب الموارد). وتد و میخ چوبین . (منتهی الارب ). || اسب پشت ناخاریده . (منتهی الارب ). || ...
-
جستوجو در متن
-
شعث
لغتنامه دهخدا
شعث . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشعَث ، شَعثاء.(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ اشعث به معنی مردژولیده موی . (آنندراج ). رجوع به اشعث و شعثاء شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمدبن اشعث بن قیس . تابعی است .
-
تمثال
لغتنامه دهخدا
تمثال . [ ت ِ ] (اِخ ) نام اشعث بن قیس کندی است . (منتهی الارب ).
-
ابوزیاد
لغتنامه دهخدا
ابوزیاد. [ اَ ] (اِخ ) تیمی . او از نعمان بن بشیر و از او اشعث روایت کند.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اشعث بن قیس الکندی صحابی است .
-
ابوهانی
لغتنامه دهخدا
ابوهانی . [ اَ ] (اِخ ) اشعث بن عبدالملک الحرّانی . محدث و از موالی است .
-
ابوصفوان
لغتنامه دهخدا
ابوصفوان . [ اَ ص َف ْ] (اِخ ) او از ابن مسعود و از او اشعث روایت کند.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اشعث . او راست : کتاب تعبیر.
-
اشاعث
لغتنامه دهخدا
اشاعث . [ اَ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشعث . (منتهی الارب ).
-
شعثاء
لغتنامه دهخدا
شعثاء. [ ش َ ] (ع ص )زن ژولیده موی . ج ، شُعث . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تأنیث اشعث به معنی زن پریشان موی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اشعث شود.
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) محمدبن اشعث ، برادر ابوداود سلیمان بن اشعث سیستانی صاحب سنن بود. از عصمةبن متوکل و یحیی بن حماد روایت کرد و محمدبن زیرک از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی ).