کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشطاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشطاط
لغتنامه دهخدا
اشطاط. [ اَ ] (اِخ ) (غدیر...) ج ِ شَط، بمعنی بعد، یا ج ِ شطط، بمعنی جور و گذشتن از حد است . وغدیر اشطاط نزدیک عُسفان است . (از معجم البلدان ).
-
اشطاط
لغتنامه دهخدا
اشطاط. [ اِ ] (ع مص ) دور رفتن ستور در چرا. (منتهی الارب ). اشطاط در سوم ؛ دور شدن . (اقرب الموارد). || دور شدن در طلب و بتک رفتن . (منتهی الارب ). اشطاط در طلب ؛ امعان کردن در آن و در اللسان آمده است که گویند: اشط القوم فی طلبنا اِشطاطاً؛ هرگاه ایشا...
-
واژههای همآوا
-
اشتات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'aštat ۱. [جمعِ شَتّ] = شَتّ۲. [جمعِ شَتات] = شتات
-
اشتات
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شَتْ؛ پراکندگان .
-
اشتات
لغتنامه دهخدا
اشتات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَت ّ. پراکندگان . (مهذب الاسماء). پراکنده ها. پراکندگیها: جاؤا اشتاتاً؛ ای متفرقین . (اقرب الموارد) : مؤلف این اشتات و مصنف این کلمات ... چنین گوید. (قاضی بدر محمد دهار در دیباچه ٔ دستورالاخوان ). به جمع اشتات غزلیات ...
-
اشتات
لغتنامه دهخدا
اشتات . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م ُ شاطْ طَ ] (ع مص ) (از «ش ط ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن . یقال : شاطّه اذا غالبه فی الشطط.(منتهی الارب ). غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطة؛ غالب آمد او را در جور کردن بر کسی و دور شدن و در رفتن...
-
ستم کردن
لغتنامه دهخدا
ستم کردن . [ س ِ ت َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جور. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). بغی . ظلم . اشطاط. (ترجمان القرآن ). شطط. اشطاط. (دهار) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) : بداندیش افراسیاب دژم همی کرد بر شاه ایران ستم . فردوسی .همی بود[ سیاوش ] با سوک ...
-
دور رفتن
لغتنامه دهخدا
دور رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن به فاصله ٔ بعید.به مسافت دور رفتن . مسافت بعید را طی کردن . (از یادداشت مؤلف ): اشطاط. اشتطاط. غروب . متؤ. اشقاح . طمح . طوء. سخ . کتوع . سبح . ارعاث ؛ دور رفتن درسیر. معن ؛ دوررفتن اسب . اشتغار؛ دور رفتن در بی...
-
درگذشتن
لغتنامه دهخدا
درگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی )...
-
حد
لغتنامه دهخدا
حد. [ ح َدد ] (ع اِ) حائل میان دو چیز. (منتهی الارب ). حاجز بین دو شی ٔ. فاصل میان دو چیز. فصل . الفصل بینک وبینه . (تعریفات جرجانی ). || نهایت هرچیز.منتهای هر چیزی . (منتهی الارب ). کران . کرانه . (ترجمان عادل بن علی منسوب بجرجانی ) کنار. کناره . (م...