کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشراف ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
time orientation
اشراف زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاه بودن از زمان
-
place orientation
اشراف مکانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاه بودن از مکان
-
person orientation
اشراف به اشخاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاهی از افراد مخاطب
-
طبقه ء اشراف
دیکشنری فارسی به عربی
ارستقراطية
-
عضو دسته ء اشراف
دیکشنری فارسی به عربی
ارستوقراطي
-
طرفدار حکومت اشراف
دیکشنری فارسی به عربی
ارستوقراطي
-
اعیان و اشراف
فرهنگ گنجواژه
طبقات ممتاز.
-
واژههای همآوا
-
اشرافی
لغتنامه دهخدا
اشرافی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشراف .- حکومت اشرافی ؛ حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی .
-
اشرافی
واژهنامه آزاد
اَشْرافْی:با فخر و اشراف
-
جستوجو در متن
-
متعین
لغتنامه دهخدا
متعین . [ م ُ ت َ ع َی ْ ی ِ ] (ع ص )لازم شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : به کبرسن و استکمال آلت پادشاهی و استعداد سمت سروری ممتاز بود و از روی ورائت و استحقاق متعین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 84). به هر مدخل فرورفت و...
-
علامه ٔ یمن
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ یمن . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) امیر ابوسعید نشوان بن سعیدبن نشوان حمیری ، معروف به قاضی [ و مکنی به ابوالحسن (ریحانة الادب ) ]. از اشراف و بزرگ زادگان و علمای یمن در قرن ششم هجری . وی شاعرو ادیب نیز بود. او خود را از نوادگان پادشا...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ُل ْی ْ ] (ع اِ) بزرگان و اشراف و أجله . (از متن اللغة).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ُل ْ لی ی ] (ع اِ) اشراف و اجله ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عِلّی . عِلّیة. عُلّیة.