کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اعیان و اشراف
فرهنگ گنجواژه
طبقات ممتاز.
-
جستوجو در متن
-
aristocrat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف، نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
-
aristocracies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف، حکومت اشرافی، طبقهء اشراف
-
blueblood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خون آبی، عضو طبقه اشراف، اشراف زاده
-
اشتباه نظری
دیکشنری فارسی به عربی
اشراف
-
سرپرستی
دیکشنری فارسی به عربی
اشراف
-
آریستوکرات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: aristocrate] (سیاسی) 'āristok[e]rāt ۱. عضو طبقۀ اشراف.۲. هواخواه و طرفدار اشراف.۳. مربوط به طبقۀ اشراف.
-
aristocrats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارسطوها، نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
-
female aristocrat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف زن
-
nobles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف، خواص
-
aristocratism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشراف گرایی
-
نظارت
دیکشنری فارسی به عربی
اشراف , قيادة
-
از نظر افتادگی
دیکشنری فارسی به عربی
استياء , اشراف
-
نجبا
واژگان مترادف و متضاد
اشراف، اعیان، نجیبزادگان
-
بارون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baron] bāron از لقبهای سابق اشراف و نجبا در اروپا.