کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشد
/'ašad[d]/
معنی
۱. شدیدتر؛ سختتر.
۲. قویتر.
۳. استوارتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
extreme, supreme
-
جستوجوی دقیق
-
اشد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ašad[d] ۱. شدیدتر؛ سختتر.۲. قویتر.۳. استوارتر.
-
اشد
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ دّ) [ ع . ] (ص تف .) سخت تر، استوارتر، شدیدتر.
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدْ دُ / اَ ش َدُ ] (ع فعل ) مخفف اَشهدُ فعل مضارع متکلم وحده یعنی گواهی میدهم . یقال : اَشَدﱡ لقد کان کذا و اَشَدُ مخفّفةً ای اشهدُ؛ یعنی گواهی میدهم . (منتهی الارب ).- اشد گفتن ؛ بتخفیف دال ، در تداول فارسی زبانان عوام بمعنی اشهد گفتن ...
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدد ] (اِخ ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام . (منتهی الارب ). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است ، اسامی برادران یوسف اینهاست : روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، ریالون ، یشجر، ذان ، یقتالی...
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدد ] (ع ن تف ) سخت تر. (مهذب الاسماء) (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). شدیدتر. محکم تر. قوی تر. صعب تر. و فی الحدیث : اَشَدّهُم [ ای اَشَدﱡ امتی ] فی دین اﷲ عمر. و در ترکیباتی نظیر: اَشَدُّ حمرةً و غیره بمعنی بسیار باشد و بجای «تر» علام...
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش ُدد / اُ ش ُدد ] (ع اِ) قوت و توانائی . و منه قوله تعالی : حتی یبلغ اَشُدَّه (قرآن 152/6)؛ و هو ما بین ثمانی عشرة سنة الی ثلاثین . واحد جاء علی بنأالجمع کآنُک و لا نظیر لهمااو جمع لا واحد له من لفظه او واحده شِدّة (بالکسر).قال سیبویه و ه...
-
اشد
واژهنامه آزاد
(اَشَد) عطسه، [عوام به آن صبر هم میگویند] (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
-
واژههای مشابه
-
أَشَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
شديد تر
-
الانتظار اشد من الموت
لغتنامه دهخدا
الانتظار اشد من الموت . [ اَ اِ ت ِ رُ اَ ش َدْ دُ م ِ نَل ْ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) [ رنج ] بیوسیدن سخت تر از مرگ است . این جمله را در موردی گویند که کسی انتظار کسی یا خبری را برد.
-
واژههای همآوا
-
عشد
لغتنامه دهخدا
عشد. [ ع َ ] (ع مص ) گرد آوردن چیزی را. (از منتهی الارب ). جمع کردن . (از اقرب الموارد).
-
أَشَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
شديد تر
-
جستوجو در متن
-
اشداد
لغتنامه دهخدا
اشداد. [ اِ ] (ع مص ) صاحب ستور سخت شدن . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد چنین است : اَشَدَّ؛ کان معه دابّة شدیدَة. || قوت دادن کسی را. (منتهی الارب ). || اَشَدَّ فلان ؛ بلغ الاشدّ فی عقل او سن ّ. (اقرب الموارد).