کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشجعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمان عبیداﷲبن عبدالرحمان اشجعی . گویند وی از اسماعیل بن ابی خالد و هشام بن عروةو ملک (ظ: مالک )بن مغول [کذا] و سفیان ثوری و شعبةبن حجاج و هارون بن عنترة سماع کرده است . و عبدالملک بن مبارک و یحیی بن آدم و گروهی دیگر...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) ابویحیی بن معن بن عیسی بن دینار فراز اشجعی . مولای اشجع از مردم مدینه بود. وی از ابن ذؤیب و مالک بن انس روایت کرد... و بسال 198 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی برگ 38 «ب »).
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) از صحابه است . صاحب تاریخ گزیده آرد: عوف بن مالک اشجعی در خلافت ابوبکر (رض ) بشام رفت در سنه ٔ ثلث و سبعین (73 هَ . ق .) آنجا بمرد. گورش به حمص است . (از تاریخ گزیده ص 237). و رجوع به عوف بن مالک شود. و صاحب الاصابة ذیل مالک...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) جعفربن ابی جعفر اشجعی رازی . از پدرش از ابوجعفر سایح [کذا] معجزات زهاد و عجایب پرهیزکاران روایت کرد و صاحب دقایق و فضل بود و از او حدیث مسندی نشنیده ام . محمدبن یحیی ازدی از وی بحدی روایت بسیار کرده که نمیتوان بر او اعتماد ک...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) سالم بن عبید اشجعی . از اهل صفه بود که در کوفه اقامت گزید. اصحاب سته در حدیث به اسناد صحیح از وی روایت کرده اند. رجوع به الاصابة ج 3 ص 54 شود.
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) سالم بن عوف بن مالک اشجعی ... او و پدرش را صحبتی با پیامبر(ص ) بوده است و ابن مردویه از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و گفت : عوف بن مالک اشجعی بسوی پیامبر (ص ) آمد و گفت : ای رسول خدا دشمن ، پسرم رااسیر کرده و...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عاصم اشجعی .از مردم مدینه بود. وی از حرب بن عبدالرحمن بن ابی ذباب روایت کرده و عراقیان و اهل مدینه از او روایت دارند. او از کسانی است که بسیار خطا میکرد و از این رو استدلال به رای او باطل است . اسحاق بن موسی انصا...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) مسعودبن رجیل اشجعی . در سال یازدهم هجرت از طرف پیامبر عامل صدقات قوم اشجع بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 437).
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) نسبتی است به قبیله ای از اشجع و به جعفربن میسره ٔ اشجعی که از میسرة از پدرش از ابن عمر (رض ) روایت کرده است . ابوحاتم بن حبان گوید: گمان میکنم پدر وی موسی بن ماذان از مردم کوفه بوده است . از میسرة عطا و حمیدبن قیس روایت کرده...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) نعیم بن مسعود اشجعی .از صحابه بوده است . صاحب تاریخ گزیده آرد: او بود که در غزوه ٔ خندق لشکر کفار را بحیلت متفرق گردانید. (تاریخ گزیده ص 240). و رجوع به نعیم بن مسعود شود.
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )اشجعی . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲ غفاری اشجعی شود.
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عمروبن حارث بن هانی اشجعی یا اشعری . رجوع به ابومالک اشجعی یا اشعری ... شود.
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اشجعی ، ابن اشیم اشجعی مکنی به ابوهند پدر نعیم بن ابی هند... و گویند اسمش نعمان بود. (از الاصابة ج 2 قسم اول ).رجوع به ابوهند اشجعی و ابوهند نعمان بن اشیم شود.
-
ابوسنان
لغتنامه دهخدا
ابوسنان . [ اَ س ِ ] (اِخ ) اشجعی . صحابی است .