کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتیاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشتیاق
/'eštiyāq/
معنی
شوق داشتن؛ آرزومند چیزی شدن؛ آرزومندی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرزومندی، تعشق، رغبت، شوق، عطش، علاقه، میل، وجد، هوس
برابر فارسی
شور، آرزومند
دیکشنری
alacrity, animation, appetite, ardor, avidity, effervescence, enthusiasm, fervency, fire, gameness, heartiness, hunger, hurry, impatience, intentness, keenness, readiness, relish, sunshine, thirst, urge, verve, warmth, will, willingness, zeal, zest, anxiety
-
جستوجوی دقیق
-
اشتیاق
واژگان مترادف و متضاد
آرزومندی، تعشق، رغبت، شوق، عطش، علاقه، میل، وجد، هوس
-
اشتیاق
فرهنگ واژههای سره
شور، آرزومند
-
اشتیاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eštiyāq شوق داشتن؛ آرزومند چیزی شدن؛ آرزومندی.
-
اشتیاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شوق داشتن ، میل داشتن . 2 - (اِمص .) آرزومندی . جِ شوق .
-
اشتیاق
لغتنامه دهخدا
اشتیاق . [ اِ ] (ع مص ) آرزومند چیزی شدن . یقال : اشتاقه و اشتاق الیه . (منتهی الارب ). آرزو. آرزومندی . میل . شوق . رغبت بسیار. بویه . شیفتگی . دلبستگی به کسی : حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود.حافظ (دیوان چ ...
-
اشتیاق
دیکشنری فارسی به عربی
جوع , حرارة , حماس , سوق , شهية , عطش , قلق
-
واژههای مشابه
-
اشتیاق داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتیاق داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) شیفته ٔدیدار کسی یا چیزی بودن . میل و رغبت بسیار داشتن .
-
اشتیاق شدید
دیکشنری فارسی به عربی
تاجج
-
اشتیاق داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق , اشته , اطمح , جوع , عطش , لمدة طويلة
-
بی اشتیاق
دیکشنری فارسی به عربی
فاتر
-
اشتیاق وعلا قه شدید
دیکشنری فارسی به عربی
عاطفة
-
تب و اشتیاق
فرهنگ گنجواژه
شوق، علاقه شدید.
-
تب و اشتیاق
فرهنگ گنجواژه
علاقه شدید.
-
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف