کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتهار یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتهار یافتن
لغتنامه دهخدا
اشتهار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) شهرت یافتن . مشهور شدن .
-
واژههای مشابه
-
اشتهار داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتهار داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) نامداری داشتن . ناموری داشتن . مشهور و معروف بودن .
-
جستوجو در متن
-
مشهوری
لغتنامه دهخدا
مشهوری . [ م َ ] (حامص ) شهرت و اشتهار یافتن : راز چرخ فلک بدان دوری نه هم از علم یافت مشهوری .اوحدی .
-
نباهة
لغتنامه دهخدا
نباهة. [ ن َ هََ ] (ع مص ) بزرگوار گردیدن . (زوزنی ). بزرگوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). شرف یافتن . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || نام آور گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). م...
-
یافتن
لغتنامه دهخدا
یافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن . اصابت . نیل . (منتهی الارب ). مغارطة. (منتهی الارب ). یابیدن ....
-
شهرت
لغتنامه دهخدا
شهرت . [ ش ُ رَ ] (از ع ، اِمص ، اِ) آوازه . صیت . اشتهار. نامبرداری . بلندآوازگی . معروفیت . نام آوری . (یادداشت مؤلف ). اشتهار. (از ناظم الاطباء) : شهرت آفت است و همه آن خواهند و خمول راحت است و همه از آن گریزند. (کیمیای سعادت ). رجوع به شهرة شود....
-
نامی
لغتنامه دهخدا
نامی . (ص نسبی )(از: نام + ی ، نسبت ) پهلوی نامیک به معنی نامور. مشهور. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) . صاحب نام نیک . مشهور. معروف . (آنندراج ) (انجمن آرا). کسی که نام نیک او مشهور شده باشد. (فرهنگ نظام ). مشهور. معروف . نامدار. (ناظم الاطباء). داستا...
-
رستم
لغتنامه دهخدا
رستم . [ رُ ت َ ] (اِخ ) پسر زال پهلوانی مشهور از اهالی زابلستان . (ناظم الاطباء). نام پهلوان داستانی ایران که جنگها و دلاوریهای او در شاهنامه آمده و او را رستم دستان و رستم زال نیز گویند. (از شعوری ج 2 ص 24). نام پهلوانی معروف از سرداران لشکر کیکاوس...
-
نام
لغتنامه دهخدا
نام . (اِ) لفظی که بدان کسی یا چیزی را بخوانند. اسم . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (از فرهنگ نظام ). اسم علم چیزی . (بهار عجم ) (آنندراج ). اسم . (السامی ) (دانشنامه ٔ علائی ). کلمه ای که به کار می برند در تعیین شخص یا چیزی و به تازی اسم گویند. (ناظم...
-
خیامی
لغتنامه دهخدا
خیامی . [ خ َی ْ یا ] (اِخ ) لقب دیگر خیام شاعر و فلکی معروف ایران است . علماء عصر وی او را گاه دستور و گاه امام و گاه حکیم و حجةالحق و فیلسوف می نامیده اند. (یادداشت مؤلف ). در حواشی چهارمقاله ٔ عروضی شرح زیر درباره ٔ خیامی بقلم میرزا محمدخان قزوین...
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آگاهی . آگهی . اطلاع . وقوف . (از ناظم الاطباء) : خبر شد ورا زآنکه افراسیاب چو کشتی برآمد ابر روی آب . فردوسی .چو اندر نصیبین خبر یافتندهمه جنگ را تیز بشتافتند. فردوسی .چیزها خواستی پنهان چنانکه ... کس خبر نداشت . (تاریخ بیهقی...
-
صفویه
لغتنامه دهخدا
صفویه . [ ص َ ف َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند و در این تاریخ از افغانیان شکست خوردند و پادشاهی آنان منقرض شد. بازماندگان این خاندان چند سالی دیگر هم در بعضی ولایات مخصوصاً مازندران مختصر...
-
گاندی
لغتنامه دهخدا
گاندی . (اِخ ) پیشوای هندوان و موجد استقلال هندوستان .موهندس کرم چند گاندی روزدوم اکتوبر 1869 م . در شهر پور بندر که یکی از توابع کاتیاوار واقع در ایالت غربی هند است پا به عرصه ٔ وجود گذاشت . او از یک خانواده ٔ متوسط متعلق بگروه بازرگانان بود. پدر بز...