کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتقاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
derivational
اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به فرایند اشتقاق
-
اشتقاقی
لغتنامه دهخدا
اشتقاقی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به اشتقاق .
-
واژههای مشابه
-
derivational affix
وند اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وندی که در فرایند اشتقاق شرکت میکند
-
derivational morphology
ساختواژۀ اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] حوزهای از ساختواژه/ صرف که به بررسی فرایندهای واژهسازی اختصاص دارد متـ . صرف اشتقاقی
-
derivational morpheme
تکواژ اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] تکواژی که با افزوده شدن به یک سازه غالباً مقولۀ دستوری آن را تغییر میدهد و واژۀ جدیدی میسازد
-
صرف اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ساختواژۀ اشتقاقی
-
جستوجو در متن
-
base 3
پایه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژه یا بخشی از واژه که در هر فرایند صرفی یا اشتقاقی وند جدیدی به آن اضافه شود
-
formative
صورتساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] تکواژ وابستهای که در تشکیل ستاک بهعنوان وند تصریفی و اشتقاقی به کار رود
-
غذنگ
لغتنامه دهخدا
غذنگ . [ غ َ ذَ ] (ص ) در فرهنگ نظام به معانی غدنگ (به دال ) آورده و به بیت همه چون غول بیابان ... استشهاد کرده و وجه اشتقاقی برای آن آورده است . رجوع به غدنگ شود.
-
اسم جامد
لغتنامه دهخدا
اسم جامد. [ اِ م ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نصیرالدین طوسی گوید: آن بود که از آن اشتقاقی نتوان کرد، مانند حیزبون و هیهات . (اساس الاقتباس ص 15).
-
هم ریشه
لغتنامه دهخدا
هم ریشه . [هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم اصل . هم نژاد : پروردگار دینی آموزگار فضلی هم پیشه ٔ وفایی همریشه ٔ سخایی . فرخی .|| (اصطلاح زبان شناسی ) دو واژه را که اصل اشتقاقی یا ترکیبی آنها مشترک باشد، یا دو واژه از دو زبان همگروه که به هم شباهت دارند.
-
فصل
لغتنامه دهخدا
فصل . [ ف َ ] (ع اِ) مانع و حاجز میان دو چیز. || هر جای پیوستگی در استخوان هر بند اندام . || (ص ) سخن حق و راست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حکم که حق از باطل جدا کند. (منتهی الارب ).- فصل الخطاب . رجوع به مدخل فصل الخطاب شود. || (اِ) ضمیر...
-
جان بختار
لغتنامه دهخدا
جان بختار. [ جام ْ ب َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح نجوم ) در احکام نجومی صاحب طالع خاصی را جان بختارگویند. صاحب «التفهیم » آرد: و چون اندر تحویل یا هروقتی که باشد آنجای دانسته آید کجا تسییر رسیده است ، خداوند آن حدّ را آنجای قاسم خوانند و بپارسی جان بختار. (...