کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتغال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
miniaturist
نگارگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کسی که به نگارگری اشتغال دارد
-
بازنشستگی
واژگان مترادف و متضاد
تقاعد ≠ اشتغال
-
engraver
حکاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کسی که به حکاکی اشتغال دارد
-
employment agent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عامل اشتغال
-
employment agency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آژانس اشتغال
-
co employment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار اشتغال
-
midwife
ماما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فردی که به حرفۀ مامایی اشتغال دارد
-
cultivator 2
کشتگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کسی که کشت و زرع کند یا به این حرفه اشتغال داشته باشد
-
chiropractor
مهرهورز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کسی که به کار مهرهورزی اشتغال دارد
-
بیکاری
واژگان مترادف و متضاد
عطلت ≠ اشتغال، مشغله
-
terminographer
اصطلاحنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فردی که به اصطلاحنگاری اشتغال دارد
-
forester
جنگلبان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فردی که به شغل جنگلبانی اشتغال داشته باشد
-
بطالة
دیکشنری عربی به فارسی
بيکاري , عدم اشتغال
-
unemployment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری، بی کاری، عدم اشتغال
-
هنرورز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] honarvarz آنکه به صنعت و هنر اشتغال دارد؛ هنرمند.