کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتعالپذیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
flammability
اشتعالپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] میزان آسانی سوختن یک ماده
-
واژههای مشابه
-
اشتعال
واژگان مترادف و متضاد
برافروختگی، برافروختن، درخشیدن، زبانهکشیدن، شعلهوری، فروزش
-
اشتعال
فرهنگ واژههای سره
افروزش
-
اشتعال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešte'āl ۱. شعلهور شدن؛ افروخته شدن آتش؛ زبانه کشیدن آتش؛ برافروختگی.۲. [مجاز] عصبانیت بسیارشدید.
-
اشتعال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) افروختن . 2 - (مص ل .) شعله ور شدن . 3 - (اِمص .) بر - افروختگی .
-
اشتعال
لغتنامه دهخدا
اشتعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (زوزنی ). درافروختن آتش . (آنندراج ). افروختن . برافروختن . افروزش . برافروزش . فروزش . مشتعل شدن . زبانه کشیدن . درگرفتن آتش . افروختگی . برافروختگی . ر...
-
اشتعال
دیکشنری فارسی به عربی
احتراق , اضاءة , ايقاد
-
flammability limit
حد اشتعالپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حدی که بالاتر از آن یا پایینتر از آن یک گاز سوختنی تبدیل به سوخت یا هوا میشود
-
flash point/ flashpoint , FP
نقطۀ اشتعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسى شيمى] پایینترین دمایی که در آن بخار قابلاشتعال با هوا به قدر کافی ایجاد شود
-
قابل اشتعال
لغتنامه دهخدا
قابل اشتعال . [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) قابل احتراق . روشن شدنی .
-
اشتعال خلفي
دیکشنری عربی به فارسی
پس زدن تفنگ , منفجر شدن قبل از موقع , نتيجه معکوس گرفتن
-
قابل اشتعال
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاشتعال
-
addressability
نشانیپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. ازلحاظ امکان، قابلیت مشخص کردن نقطهای از حافظه و مانند آن 2. ازلحاظ میزان، شمار نقاط نشانیپذیر در حافظه و مانند آن
-
ناوشپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← قابلیت ناوبَری