کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشترکین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشترکین
/'oštorkin/
معنی
کینهتوز؛ کینهدار؛کینهجو، مانند شتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشترکین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شترکین، اشترکینه› [قدیمی] 'oštorkin کینهتوز؛ کینهدار؛کینهجو، مانند شتر.
-
اشترکین
لغتنامه دهخدا
اشترکین . [ اُ ت ُ ] (ص مرکب ) شترکین . شتردل . کینه توز. کینه دار. || غدار. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به شترکین شود.
-
جستوجو در متن
-
شترکین
لغتنامه دهخدا
شترکین . [ ش ُ ت ُ ] (ص مرکب ) اشترکین . شترکینه . پرکینه . کینه توز. که چون شتر کینه دارد. رجوع به اشترکین شود.