کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشتافتن
/'eštāftan/
معنی
= شتافتن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) 'eštāftan = شتافتن
-
اشتافتن
لغتنامه دهخدا
اشتافتن . [ اِ ت َ ] (مص ) شتافتن . عجله کردن . بسرعت رفتن . شتاب کردن : برگها چون شاخها بشکافتندتا به بالای درخت اشتافتند. مولوی .بعد سه روز و سه شب کاشتافتندیک ابوبکر نزاری یافتند. مولوی .کارد آوردند قوم اشتافتندبسته دندانهاش را بشکافتند. مولوی .و ...
-
جستوجو در متن
-
شتافتنی
لغتنامه دهخدا
شتافتنی . [ ش ِ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل شتافتن . درخور شتاب کردن . رجوع به اشتافتن شود.
-
شتافتن
لغتنامه دهخدا
شتافتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) شتابیدن . عجله کردن . به شتاب رفتن . تیزی کردن در رفتن . تعجیل . تاختن .عجله . اِرقِداد. اِستِکارَة. اِعثیجاج . اِکراب . اِکعاب . اِنصاف . اِنکِداد. ایحاف . ایخاف . ایفاد. ایفاض .تَعَجﱡل . تَعجیل . تَقَهوُس . تَکَدﱡس . تَمَ...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...