کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشباع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشباع کردن
دیکشنری
impregnate, jade, sate, saturate, soak, steep, wash
-
جستوجوی دقیق
-
اشباع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشبع , حاد , شبع , فظ , لقن , ملقح
-
واژههای مشابه
-
اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] ← سیرشدگی
-
اشباعشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] ← سیرشدگی
-
اشباعشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرشده
-
saturation tourism
اشباع گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تکمیل شدن ظرفیت پذیرش گردشگری یک منطقه
-
اشباعنشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرنشدگی
-
اشباعنشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرنشده
-
saturation flow
جریان اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حجمی از وسایل نقلیه که افزایش بیشتر آن باعث راهبندان شود
-
degree of saturation, volume to capacity ratio
درجۀ اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت جریان ورودی به ظرفیت در یک چرخۀ جریان
-
saturation intensity
شدت اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی در طیفنمایی (spectroscopy) که به ازای آن تابش ناشی از گذار بین ترازهای انرژی ذره براثر تابش الکترومغناطیسی به حد اشباع میرسد
-
اشباع پذیر
لغتنامه دهخدا
اشباع پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) که قبول اشباع کند.
-
حرف اشباع
لغتنامه دهخدا
حرف اشباع . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: الفی است که شعراء متقدم از الف اطلاق اشعار عرب گرفته اند، که عرب در قافیه ٔ جمال و کمال مثلاً چون وزن اقتضاء حرفی دیگر کند اگر لام در محل نصب باشد الفی بدان الحاق کنند گویند جمالا و کم...
-
saturation headway
فاصلۀ گذر اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] متوسط فاصلۀ گذر وسایل نقلیه در صفی اشباع و درحالحرکت در یک تقاطع چراغدار
-
adiabatic saturation pressure
فشار اشباع بیدَررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فشاری که در آن بستههوای مرطوب با انبساط بهصورت بیدَررو خشک، به سیری میرسد متـ . فشار میعان condensation pressure فشار میعان بیدَررو adiabatic condensation pressure