کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشباع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشباع
/'ešbā'/
معنی
۱. سیری.
۲. بسیار و وافر کردن.
۳. پر کردن.
۴. (شیمی) جذب کامل یک محلول در حلاّل بهطوریکه بیش از آن حل نشود.
۵. (پزشکی) نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی.
۶. (ادبی) در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره، یا ضمه بهطوری که حرف مناسب آن بهوجود آید، یعنی از فتحه «الف» و از کسره «ی» و از ضمه «و» تولید شود.
۷. (ادبی) در قافیه، حرکت مابعد الف تٲسیس، مانند کسرۀ حرف «یا» در کلمۀ شمایِل و مایِل و فتحۀ واو در کلمۀ داوَر و یاوَر و ضمۀ حرف «ها» در کلمۀ تجاهُل و تساهُل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پری، سیری
۲. سیر، سیراب
۳. فراوانی، وفور
دیکشنری
saturation, soak, suffusion
-
جستوجوی دقیق
-
اشباع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پری، سیری ۲. سیر، سیراب ۳. فراوانی، وفور
-
اشباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešbā' ۱. سیری.۲. بسیار و وافر کردن.۳. پر کردن.۴. (شیمی) جذب کامل یک محلول در حلاّل بهطوریکه بیش از آن حل نشود.۵. (پزشکی) نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی.۶. (ادبی) در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره، یا ضمه بهط...
-
اشباع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سیر گردانیدن . 2 - (اِ.) پر و بسیار.
-
اشباع
لغتنامه دهخدا
اشباع . [ اِ ] (ع مص ) سیر گردانیدن . (منتهی الارب ). سیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤیدالفضلا): اشبعته من الجوع . || سیراب گردانیدن . || رنگ سیر خورانیدن جامه را. (منتهی الارب ). || و فی الدعاء: لااشبع اﷲ بطنک ؛ ای ویل لک . (منتهی الارب ). || گش...
-
اشباع
دیکشنری عربی به فارسی
ابستن سازي , اشباع
-
اشباع
دیکشنری فارسی به عربی
اشباع
-
اشباع
واژهنامه آزاد
پرشدگی در حدّ دیگر جا نداشتن.
-
واژههای مشابه
-
اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] ← سیرشدگی
-
اشباعشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] ← سیرشدگی
-
اشباعشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرشده
-
saturation tourism
اشباع گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تکمیل شدن ظرفیت پذیرش گردشگری یک منطقه
-
اشباعنشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرنشدگی
-
اشباعنشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← سیرنشده
-
saturation flow
جریان اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حجمی از وسایل نقلیه که افزایش بیشتر آن باعث راهبندان شود