کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشباح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الیزه
فرهنگ نامها
(تلفظ: elize) (فرانسوی) (در اساطیر) الیزه یا شانزلیزه مقر زیرزمینی اشباح متقی و بهشت یونانیان و رومیان است ؛ نام روستایی در رودبار .
-
شبح
فرهنگ فارسی معین
(شَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تن ، کالبد. 2 - سیاهی جسم که از دور به نظر رسد. ج . اشباح .
-
عالم صور
لغتنامه دهخدا
عالم صور. [ ل َ م ِ ص ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موطن صور مقداری که اشباح برزخی است . عالم صور گویند و گاه مراد صور حسی است . (از اسفار ج 1 صص 74 - 293).
-
صقیلة
لغتنامه دهخدا
صقیلة. [ ص َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث صقیل .رجوع به صقیل شود : منطبع شود در رطوبت جلیدی از اشباح و اجسام ملون بمیانجی جسمی شفاف که ایستاده بود از او تا سطوح اجسام صقیله . (چهارمقاله ).
-
تفرقت
لغتنامه دهخدا
تفرقت . [ ت َ رِ ق َ ] (ع مص ) تفرفة. تفرقه : هیچ صاحب حزم صافی عزم به تفرقت ارواح و تجزیت ابدال و اشباح راضی نشود. (سندبادنامه ص 324). رجوع به تفرقة و تفرقه شود.
-
شفع
لغتنامه دهخدا
شفع. [ ش َ ] (ع مص ) جفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). جفت کردن ، یعنی افزودن یک واحد به یک . (از اقرب الموارد). || جفت کردن رکعت را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جفت شدن برای کسی اشباح...
-
تجزیت
لغتنامه دهخدا
تجزیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تجزیه : هیچ صاحب حزم و صافی عزم ، بتفرقت ارواح و تجزیت ابدان و اشباح راضی نشود و با خصم جان بجان بکوشد. (سندبادنامه چ احمد آتش ص 324). رجوع به تجزیه شود.
-
شبح
لغتنامه دهخدا
شبح . [ ش َ ب َ ] (ع ص ، اِ) شبج . دروازه ٔ بلندبناء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دروازه ای که بنای آن عالی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شبج شود. || مرد پهن بازو. (منتهی الارب ). || کالبد. (منتهی الارب ). شخص . (اقرب الموارد). کالبد و شخص . (ن...
-
اصطباح
لغتنامه دهخدا
اصطباح . [ اِطِ ] (ع مص ) صبوحی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صبوح آشامیدن . (از قطر المحیط). صبوح نوشیدن . حریری گوید: و هل یجوز اصطباحی من معتقة. (ازاقرب الموارد). شراب بامداد خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). صبوحی برگرفتن ...
-
مثل
لغتنامه دهخدا
مثل .[ م ُ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ مثال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مثال شود. || اصنام عقلیه . طلسمات عقلیه . امثله ٔ علیا. ارباب انواع . صواحب الطلسمات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مثل اصنام حیوانیه ؛ در فلسفه ٔ اشراق مراد ر...
-
علی طه
لغتنامه دهخدا
علی طه . [ ع َ طا ها ] (اِخ ) (علی محمود...) وی مهندس و ادیب و شاعر و نویسنده بود، در سال 1320 هَ . ق . در منصورة متولد شد و از مدرسه ٔ هندسه ٔ تطبیقی فارغ التحصیل گشت و بیشتر مدت عمر خود را در خدمت دولت مصر به سر برد و سپس به سمت وکیل دارالکتب المصر...
-
مخمسة
لغتنامه دهخدا
مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة که می گفتند «سلمان فارسی » و «مقداد» و «عمار» و «ابوذر غفاری » و «عمربن امیه ٔ ضیمری » از طرف خداوند مأمور اداره ٔ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263). به صیغه ...
-
باب فرغانی
لغتنامه دهخدا
باب فرغانی . [ ب ِ ف َ ] (اِخ ) جامی آرد: نام وی عمرست ، بفرغانه بود و درویشان آن دیار مشایخ بزرگ را باب خوانند. مردی صاحب کرامات ظاهر بوده و صاحب کتاب کشف المحجوب گفته است که «وی [ از ] اوتادالارض بود». شیخ الاسلام گفته که شیخ عمو وی را دیده بود، وی...
-
عوالم
لغتنامه دهخدا
عوالم . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ عالَم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).رجوع به عالم شود. جهانها و عالمها. (ناظم الاطباء). || زمانها. || حالات و کیفیات مخصوص . (از ناظم الاطباء). و در فارسی بصورت غیرفصیح بر «عوالمات » جمع بسته شود. (از فرهنگ ...
-
افلاک
لغتنامه دهخدا
افلاک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فلک ، بمعنی چرخ . گردون . سپهر. (آنندراج ). ج ِ فلک . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آسمانها و فلکها. (ناظم الاطباء). چرخها. سپهرها. آسمانها. (فرهنگ فارسی معین ). جمع فلک است که حکماء آنرا آباء گویند، هما...