کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشباح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشباح
/'ašbāh/
معنی
= شبح
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشباح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شَبْح و شَبَح] 'ašbāh = شبح
-
اشباح
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شبح .1 - کالبدها، تن ها. 2 - سایه ها. 3 - سیاهی ها که از دور دیده شود.
-
اشباح
لغتنامه دهخدا
اشباح . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ شبح . کالبدها. (از منتهی الارب ) (دَهار). شخص ها یعنی بدنها و جسمها. (غیاث ). || سایه ها. || سیاهی ها که از دور دیده میشود. || سیاهی و هیأتی که از دور بنظر آید : نقد عشق از سرای ارواح است نه ز اشخاص و شکل و اشباح است . سنائی...
-
واژههای مشابه
-
اشباح الروحانیة
لغتنامه دهخدا
اشباح الروحانیة. [ اَ حُرْ رو نی ی َ ](ع اِ مرکب ) (الَ ...) سهروردی در رسالة فی اعتقاد الحکماء در بحث ارباب ریاضت گوید: فیحصل لهم انوار روحانیة حتی یصیر ذلک ملکةً و یصیر سکینةً. فیظهر لهم امور غیبیة و یتصل بها النفس اتصالاً روحانیاً. و یسری ذلک علی ...
-
اشباح المجردة
لغتنامه دهخدا
اشباح المجردة. [ اَ حُل ْ م ُ ج َرْ رَدَ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) سهروردی در حکمت اشراق در بحث از عوالم انوار گوید: و هذا العالم المذکور نسمیه «عالم الاشباح المجردة» و به تحقق بعث الاجساد و الاشباح الربانیة و جمیع مواعید النبوة، و قد یحصل من بعض نفوس...
-
اشباح المعلقة
لغتنامه دهخدا
اشباح المعلقة. [ اَ حُل ْ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...). سهروردی در حکمةالاشراق این اصطلاح را بکار برده است . رجوع به اشباح المجردة شود.
-
واژههای همآوا
-
اشباه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شِبه] 'ašbāh = شِبه
-
اشباه
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص ل .) به چیزی یا کسی مانند شدن .
-
اشباه
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شبیه ؛ مانندها، مثل ها.
-
اشباه
لغتنامه دهخدا
اشباه . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَبَه . (منتهی الارب ). مانندها. || ج ِ شِبْه . (منتهی الارب ). امثال . (غیاث ). مانندان . نظایر. (غیاث ):نیست ای شاه ترا هیچ شبیه ازاشباه نیست ای میر ترا هیچ قرین از اقران . فرخی .بخاصه آنکه به اصل و هنر چو خواجه بودنگا...
-
اشباه
لغتنامه دهخدا
اشباه . [ اِ ] (ع مص ) مانند شدن به ... (ازمنتهی الارب ). با چیزی مانند شدن . ماننده شدن . (زوزنی ). با چیزی مانیدن . (تاج المصادر بیهقی ): اشبهه ؛ مانند او شد. (منتهی الارب ). || عاجز و ضعیف گشتن : اشبه امه ؛ عاجز و ضعیف گردید. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
asphyxiating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشباح، خفه کردن، مختنق کردن