کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشاعره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اشاعره
/'ašā'ere/
معنی
= اشعری
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشاعره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشاعرَة، جمعِ اشعریّ] 'ašā'ere = اشعری
-
واژههای مشابه
-
اشاعرة
لغتنامه دهخدا
اشاعرة. [ اَ ع ِ رَ ] (اِخ ) ج ِ اشعری ، بمعنی پیرو طریقه ٔ مخصوص اشعریان . اساس طریقه ٔ اشاعره از تعلیمات جهمیه مایه گرفت و در اواخر قرن سوم یا اوائل قرن چهارم هجری بعنوان فرقه ٔ اشعری ظهور کرد و بنام مشهورترین رؤسای این فرقه ، ابوالحسن اشعری ، معر...
-
جستوجو در متن
-
اشعریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشعریَّة] 'aš'ariy[y]e = اشاعره
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ](ص نسبی ) منسوب به اشعر. رجوع به اشعر شود. || منسوب به فرقه ٔ اشاعره . رجوع به اشاعره شود.
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) قومی است از اشاعره . (منتهی الارب ).
-
اشعریه
لغتنامه دهخدا
اشعریه . [ اَ ع َ ری ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث اشعری که یکی از فرق اسلام بودند. رجوع به اشاعره شود.
-
اشعری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [عربی: اشعریّ] 'aš'ari ۱. از فرقههای اهل سنت، پیرو ابوالحسن علیبن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند.۲. (صفت نسبی) [جمع: اشاعِرَة] پیرو فرقۀ اشعری.
-
حرازی
لغتنامه دهخدا
حرازی . [ ح َرْ را ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عیسی حرازی ابوالعباس یمنی که در 689 هَ . ق . درگذشته . کتبی بر طریقه ٔ اشاعره دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 100 از قلادةالنحر).
-
اشعر
لغتنامه دهخدا
اشعر. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان . پدر قبیله ای به یمن بود و مسجد اشاعرة در مدینه ٔ زبید و امام ابوموسی اشعری بدان قبیله منسوب است . (از تاج العروس ).
-
منصور
لغتنامه دهخدا
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن المقدر التمیمی ، مکنی به ابوالفتح اصفهانی (متوفی به سال 422 هَ . ق .) ادیب ، نحوی و متکلم بود. به بغداد سفر کرد و در آنجا متوطن شد و به گروه مصاحبان صاحب بن عباد پیوست . بر مذهب اعتزال بود، کتابی در ذم اشاعره ...
-
بلکفه
لغتنامه دهخدا
بلکفه . [ ب ِ ک ِ ف َ / ف ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مشتق از بلاکیف است ، و در اصطلاح علم کلام ، قائل بودن به وجود محسوس است بر روش اشاعره در بحث رؤیت . (از برهان ) (از آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) : قد شهوه بخلقه فتحوفواشفع الوری فتسندوا بالبلکف...
-
کسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kasb ۱. به دست آوردن؛ حاصل کردن.۲. انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی؛ کاسبی.۳. (اسم) شغل؛ کار.۴. (اسم) [مقابلِ اختیار] در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند.۵. (صفت) [قدیمی] اکتسابی: ◻︎ کسان ر...
-
معطله
لغتنامه دهخدا
معطله . [ م ُ ع َطْ طِ ل َ ] (اِخ ) لقبی است که به وسیله ٔ اهل سنت مخصوصاً اشاعره به فرقی که از خداوند نفی اسماء و صفات می کرده اند داده می شد و باطنیان بیشتر به این اسم خوانده شده بودند. (خاندان نوبختی ص 264). آنان که نفی صفات کنند از باری تعالی . م...