کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیدسیتریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسیدسیتریک
/'asidsitrik/
معنی
جسمی سفید، متبلور، ترشمزه و حلال در آب که در عصارۀ بسیاری از میوهها بهخصوص لیموترش موجود است و مصرف دارویی دارد؛ جوهرلیمو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسیدسیتریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide citrique] (شیمی) 'asidsitrik جسمی سفید، متبلور، ترشمزه و حلال در آب که در عصارۀ بسیاری از میوهها بهخصوص لیموترش موجود است و مصرف دارویی دارد؛ جوهرلیمو.
-
جستوجو در متن
-
جوهرلیمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از سنسکریت] (شیمی) jo[w]harlimu =اسیدسیتریک
-
سیترات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: citrat] (شیمی) sitrāt هر یک از نمکهای اسیدسیتریک.
-
تمشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تمش، تموش، تمیش› (زیستشناسی) tamešk میوهای ترشمزه، شبیه شاتوت یا توتفرنگی، و به رنگ سرخ مایل به سیاهی. بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگلها و صحراها میروید. در بعضی جاها آن را میکارند و تربیت میکنند و میوۀ بهتر و درشتتری...
-
اشباع
لغتنامه دهخدا
اشباع . [ اِ ] (ع مص ) سیر گردانیدن . (منتهی الارب ). سیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤیدالفضلا): اشبعته من الجوع . || سیراب گردانیدن . || رنگ سیر خورانیدن جامه را. (منتهی الارب ). || و فی الدعاء: لااشبع اﷲ بطنک ؛ ای ویل لک . (منتهی الارب ). || گش...