کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیب پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
allelopathic
آسیبرسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی گیاهی که با ترشح موادی خاص از ریشۀ خود مانع رشد گیاهان دیگر شود * این معادل با اندکی مسامحه به جای "دگرآسیبرسان" اختیار شده است.
-
pathologist
آسیبشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] پزشک متخصص آسیبشناسی
-
pathology
آسیبشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مطالعۀ فرایند بیماری در یک اندام یا تمامی بدن برای شناخت ماهیت و علتهای آن
-
hearing impairment 1, HI
آسیب شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] کاستی و نارسایی در ساختار و کارکرد دستگاه شنوایی در نتیجۀ نابهنجاریهای کالبدشناختی و کاراندامشناختی و روانشناختی
-
grab damage
آسیب کاسچنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آسیبی که ممکن است در هنگام استفاده از کاسچنگ به بدنه یا کف انبار کشتی وارد شود
-
cavitation damage
آسیب کاواکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تخریب سطوح ناشی از جریانات متلاطمی که به کاواکسازی منجر میشود
-
direct damage
آسیب مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صدمه دیدن یا تغییر شکل وسیلۀ نقلیه که مستقیماً از تصادف ناشی میشود
-
sport injury
آسیب ورزشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] آسیبی که در نتیجۀ شرکت در یک فعالیت ورزشی به ورزشکار وارد میشود
-
hydrogen damage
آسیب هیدروژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] هرگونه آسیب مکانیکی وارد بر فلز براثر حضور یا برهمکنش هیدروژن
-
somatopathy
تنآسیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیماری و نارسایی مربوط به تن، در تقابل با بیماری و نارسایی مربوط به روان
-
آسیب دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(ص مف .)صدمه دیده ، ضربه - خورده .
-
اسیب رساندن
دیکشنری فارسی به عربی
اذي
-
اسیب رسان
دیکشنری فارسی به عربی
تجريحي
-
اسیب زدن
دیکشنری فارسی به عربی
عيب
-
اسیب ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
منيع