کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسیا
لغتنامه دهخدا
اسیا. [ اَس ْ ] (ص ) سیاه در مقابل سفید. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
-
اسیا
لغتنامه دهخدا
اسیا. [ اَس ْ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زندو پازند بمعنی سینه است که بعربی صدر خوانند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). این کلمه هزوارش است و در اصل آسیا ست که در پهلوی ور گویند بمعنی بر و سینه .
-
واژههای مشابه
-
آسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: āsiyā) بزرگترین قاره از قارههای پنجگانه جهان .
-
آسیا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیاب، آسک، آس، چرخاب ۲. طاحنه، کرسی ≠
-
آسیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āsyāp] ‹آسیاو، آسیاه› 'āsiyā ۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن غلات را آرد کنند.۲. جایی که غلات را آرد میکنند۳. از لوازم برقی منزل که مواد غذایی را پودر یا نرم میکند.۴. (زیستشناسی) = دندان 〈 دندان آسیا〈 آسیای آبی: آسیابی مرکب ا...
-
آسیا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← آسیای بزرگ
-
آسیا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) 1 - آسیاب . 2 - هر یک از دندان های عقب دهان ، که تعداد آن ها ده عدد در هر فک می باشد. 3 - (اِخ ) [ یو. ] بزرگ ترین و پرجمعیت ترین قارة دنیا.
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِ) دستگاهی خرد کردن و آرد کردن حبوب یا گچ و آهک و مانند آن ، یا گرفتن روغن و شیره ٔ نبات و جز آن را. رحی . طاحونه . آس .آسیاو. این کلمه بر همه ٔ انواع از بادی و آبی و دستی و ستوری اطلاق شود : و ایشان را [ مردم سیستان را ] آسیاها است بر باد سا...
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِ) هر یک از دندانهای سرپَخ و درشت که خوردنی خشک و سخت را نرم و خرد کند، و شمار آن در آدمیان بیست باشد، ده در فک زبرین و ده دیگر در فک زیرین و جای آنها در پی ضواحک است . و نام هر یک از آن ده کرسی و به عربی طاحنه و رحی و مجموع آن طواحن و ارحاء ...
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِخ ) (کلمه ٔ یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست . و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین بزرگتر باشد. آسیا قدیمترین ناحیه ٔ مسکون و مهد تمدن بشر است و حدود آن از شمال اوقیانوس منجمد و از مشرق اوقیانوس ک...
-
آسيا
دیکشنری عربی به فارسی
قاره ء اسيا
-
آسیا پَسا،آسیا پستا
لهجه و گویش تهرانی
آسیا به نوبت
-
گلوی آسیا
لغتنامه دهخدا
گلوی آسیا. [ گ ُ / گ َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سوراخ وسط آسیا را گویند که دانه از آن راه ریزند تا آس گردد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گرد آسیا
لغتنامه دهخدا
گرد آسیا. [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غبارالرحی شود. || گرد آسیا خورده است ؛ کنایه از آن است که مردم چشته خوار و حرام خوار است . (آنندراج ).