کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسگذار
/'asgozār/
معنی
= اسکدار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسگذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'asgozār = اسکدار
-
اسگذار
لغتنامه دهخدا
اسگذار. [ اَ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به اسکدار شود.
-
واژههای همآوا
-
اسگزار
لغتنامه دهخدا
اسگزار. [ اَ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مصحف اسگذار. رجوع به اسکدار شود.
-
جستوجو در متن
-
اسگزار
لغتنامه دهخدا
اسگزار. [ اَ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مصحف اسگذار. رجوع به اسکدار شود.
-
اخبار
لغتنامه دهخدا
اخبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خَبَر. آگاهی ها. اطلاعات : تو گوئی که اخبار ایشان همی فرستد بدو آفتاب اسگذار. عنصری .اگر این اخبار بمخالفان رسد... چه حشمت ماند. (تاریخ بیهقی ). اخبار رسید که داود از سرخس با لشکر قوی قصد گوزگانان کرد تا از کران راه اندخود بک...
-
اسکدار
لغتنامه دهخدا
اسکدار. [ اَ ک ُ / اِ ک ُ / اُ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسکذار. اسگدار. اسگذار. اسب گدار. اسب گذار. اسپ گذارنده . خوارزمی گوید: اصل آن «از کو داری » است یعنی از کجا گرفته ؟ و آن مدرجی است که در آن عددخرائط و کتب وارده و نافذه و نامهای صاحبان آن نوش...