کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکیزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسکیزیدن
/'eskizidan/
معنی
برجستن؛ جستوخیز کردن؛ آلیز زدن؛ جفتک انداختن چهارپایان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹سکیزیدن› [قدیمی] 'eskizidan برجستن؛ جستوخیز کردن؛ آلیز زدن؛ جفتک انداختن چهارپایان.
-
اسکیزیدن
فرهنگ فارسی معین
(اِ دَ) (مص ل .) جفتک انداختن .
-
اسکیزیدن
لغتنامه دهخدا
اسکیزیدن . [ اِ دَ ] (مص ) سکیزیدن . آلیزیدن . جفته انداختن .
-
جستوجو در متن
-
بیسکیزیدن
لغتنامه دهخدا
بیسکیزیدن . [ بی َ / بی دَ ] (مص ) اسکیزیدن . سکیزیدن . آلیزیدن . جفته انداختن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به اسکیزیدن شود.
-
سکیزیدن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) (مص ل .) اسکیزیدن ، برجستن ، جهیدن .
-
اسکیز
لغتنامه دهخدا
اسکیز. [ اِ ] (اِمص ) برجستن و آلیز و جفته انداختن ستور باشد. (برهان ). رجوع به اسکیزه و اسکیزیدن شود.
-
اسکیزنده
لغتنامه دهخدا
اسکیزنده . [ اِ زَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از اسکیزیدن . سکیزنده . آلیزنده . جفته افکن .
-
جفتک پراندن
لغتنامه دهخدا
جفتک پراندن . [ ج ُ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . با دو پای لگد زدن ستور. آلیزیدن . اسکیزیدن . جفتک انداختن . رجوع به جفتک و آلیزیدن و اسکیزیدن شود. || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . || مخالفت کردن . دیر پذیرفتن . سخت قبول کردن .
-
جفتک زدن
لغتنامه دهخدا
جفتک زدن . [ ج ُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب )جفته انداختن . جفتک انداختن . رجوع به همین لغات و نیز رجوع به اسکیزیدن و آلیزیدن و لگد انداختن شود.
-
جفته افکندن
لغتنامه دهخدا
جفته افکندن . [ ج ُت َ / ت ِ اَ ک َ د ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . اسکیزیدن . رجوع به جَفته و جفته انداختن شود.
-
جفتک انداختن
لغتنامه دهخدا
جفتک انداختن . [ ج ُ ت َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . از پشت با دو پا لگد پرانیدن . لگد زدن . آلیزیدن . رکل . اسکیزه . اسکیزیدن . || مخالفت کردن . (فرهنگ عامیانه ). || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . (فرهنگ عوام ). || دیر پذیرفتن . ...
-
جفته زدن
لغتنامه دهخدا
جفته زدن . [ ج ُ ت َ / ت ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آلیزیدن . اسکیزیدن . جفتک زدن . جفتک انداختن . لگد زدن ستور با دو پا. لگد پراندن ستور با دو پا از عقب : بغرید و یک جفته زد بر سرش به خاک اندر آمدسر و افسرش . فردوسی .و چون به پاردنب رسید آن اسب جفته برسین...
-
لگد زدن
لغتنامه دهخدا
لگد زدن . [ ل َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن . آلیز انداختن . اسکیزه کردن . اسکیز کردن . آلیز زدن . اسکیزیدن . رعص . ضراح . ضرح . لیز. (منتهی الارب ) : که بردرند سگان هرکه را نگردد سگ لگد زنند خران هرکه را نباشد خر. مسعودسعد.به داد ثور بسی شیر...