کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکومحله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکومحله
لغتنامه دهخدا
اسکومحله . [ اُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 14000 گزی جنوب باختری آمل . دشت ، معتدل ، مرطوب و مالاریایی . سکنه 915 تن شیعی . مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از آلش رود. محصول آنجا برنج ، مختصر غلات ...
-
جستوجو در متن
-
خوشواش
لغتنامه دهخدا
خوشواش . [ خوَش ْ/ خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در جنوب باختری آمل ، کوهستانی و سردسیر و دارای 240 تن سکنه و راه مالرو است . زمستان اهالی بحدود تسکاینی و کاسمده و اسکومحله و میخدان و چندر می روند. (از فرهنگ ...
-
محله
لغتنامه دهخدا
محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (ع اِ) کوی . برزن . یک قسمت از چندین قسمت شهر و یا قریه و یا قصبه . (ناظم الاطباء). محلت . قسمتی از قسمتهای شهری یا قریه ای . (یادداشت مرحوم دهخدا) : شهر قاهره را ده محله است ،و ایشان محله را حاره گویند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ...