کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسکنه
/'eskene/
معنی
١. وسیلۀ فلزی دستهداری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار میبرند.
۲. (کشاورزی) یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام میشود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
chisel, gouge
-
جستوجوی دقیق
-
اسکنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسکنک› 'eskene ١. وسیلۀ فلزی دستهداری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار میبرند.۲. (کشاورزی) یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام میشود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است.
-
اسکنه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوة آن .
-
اسکنه
فرهنگ فارسی معین
(اِ کِ نِ) ( اِ.) ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیلة آن سوراخ می کنند، بیرم .
-
اسکنه
دیکشنری فارسی به عربی
ازميل
-
واژههای مشابه
-
اسکنه جراحی
دیکشنری فارسی به عربی
حفارة
-
cleft graft
چوپیوند اسکنهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] نوعی چوپیوند انتهایی که در آن پس از سربرداری پایه، یک شکاف یا دو شکاف عمودبرهم در پایه ایجاد میکنند و پیوندکهای دارای چند جوانه را در شکاف قرار میدهند، بهگونهایکه لایههای زایندۀ پایه و پیوندک بر روی هم قرار گیرند
-
side-cleft grafting
چوپیوند اسکنهای جانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] چوپیوند جانبی که برای پر کردن بخشهای خالی روی شاخههای اصلی زده میشود
-
پیوند اسکنه ای
لغتنامه دهخدا
پیوند اسکنه ای . [ پ َ/ پ ِ وَ دِ اِ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند و تصویر آن شود.
-
با اسکنه کندن
دیکشنری فارسی به عربی
حفارة
-
جستوجو در متن
-
chiseled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراشیده، مخروط، چوب اسکنه خورده، اسکنه مانند
-
اسکنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'eskenak =اسکنه
-
scantlet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکنه
-
firmer chisel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاقو قوی تر، اسکنه پهن