کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسکندان
/'eskandān/
معنی
۱. قفل و کلید.
۲. کلیددان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lock
-
جستوجوی دقیق
-
اسکندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'eskandān ۱. قفل و کلید.۲. کلیددان.
-
اسکندان
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ)(اِ.) 1 - قفل . 2 - کلیددان . 3 - قفل و کلید.
-
اسکندان
لغتنامه دهخدا
اسکندان . [ اَ / اِ ک َ ] (اِ) کلیدان است که محل بستن و گشادن درِ باغ و خانه و طویله و امثال آن باشد، و بعربی مِغْلَق خوانند. (برهان ) (مؤیدالفضلاء). جای کلید است که کلیددان و کلیدان هم گویند. (شعوری ).
-
جستوجو در متن
-
اسکندانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اسکندان، قصبهای در آذربایجان شرقی) 'eskandāni از مردم اسکندان.
-
کلیدان
لغتنامه دهخدا
کلیدان . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) آلت بست و گشاد در باغ و در کوچه و امثال آن را گویند. و به عربی غلق خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آلت بست و گشاد در خانه و در باغ . (آنندراج ). کلیددان . (حاشیه ٔبرهان چ معین ). کلیدانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مِغ...
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ا...