کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسکلت
/'eskelet/
معنی
۱. (زیستشناسی) = استخوانبندی
۲. بخش تحملکنندۀ بار ساختمان؛ چوببست.
۳. [عامیانه، مجاز] شخص بسیار لاغراندام.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استخوانبندی، ساختار
برابر فارسی
استخوا نبند
دیکشنری
frame-work, shell, skeleton
-
جستوجوی دقیق
-
اسکلت
واژگان مترادف و متضاد
استخوانبندی، ساختار
-
اسکلت
فرهنگ واژههای سره
استخوا نبند
-
اسکلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: squelette] 'eskelet ۱. (زیستشناسی) = استخوانبندی۲. بخش تحملکنندۀ بار ساختمان؛ چوببست.۳. [عامیانه، مجاز] شخص بسیار لاغراندام.
-
اسکلت
فرهنگ فارسی معین
(اِ کِ لِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - داربست یا چارچوبی از استخوان های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می بخشد، استخوان - بندی (فره ). 2 - (عا.) بسیار لاغر. 3 - چهار - چوب . 4 - استخوان بندی تحمل کنندة بار ساختمان . ؛ ~ بتونی ویژگی ساختمانی با اسکلت سا...
-
اسکلت
لغتنامه دهخدا
اسکلت . [ اِ ک ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی اسکلتس ) استخوان بندی بدن آدمی و حیوان .- مثل اسکلت ؛ سخت لاغر.
-
اسکلت
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل , هيکل عظمي
-
واژههای مشابه
-
اسکلت یاچهارچوبه ای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
دیکشنری فارسی به عربی
معلق
-
واژههای همآوا
-
عثکلة
لغتنامه دهخدا
عثکلة. [ ع َ ک َ ل َ ] (ع مص ) زینت دادن هودج را، از عُثکولة. (منتهی الارب ). || دویدن گران و سست . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
skellat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکلت
-
skeletonless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون اسکلت
-
skulled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکلت
-
skel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکلت