کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکافي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاتب اسکافی
لغتنامه دهخدا
کاتب اسکافی . [ ت ِ اِ ] (اِخ ) محمدبن همام بن سهل یا سهیل کاتب مکنی به ابوعلی شیخ اجل اقدم ثقه و جلیل القدر و کثیرالروایه و از مشایخ شیعه و در هر فنی از فنون علمیه مقدم بوده و از معاصرین محمدبن یعقوب کلینی میباشد و کتاب الانوار فی تاریخ الائمة الاطه...
-
خطیب اسکافی
لغتنامه دهخدا
خطیب اسکافی . [ خ َ ب ِ اِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ خطیب اسکافی متولد 420 هَ . ق . عالم بادب و لغة و از اهل اصبهان بود. ابتداء کفشگر بود و سپس خطیب ری شد. از کتب اوست مبادی اللغة و نقدالشعر و درةالتنزیل و عروة التأویل در آیات متشابهه و غلط کتاب العین و...
-
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی . [ اَ ح َ ف َ ی ِ اِ ی ِغ َ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آورده است که : در این روزگار که تاریخ اینجا رسانیده بودم ما را صحبت افتاد با استاد بوحنیفه ٔ اسکافی و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار اما چون وی را ...
-
جستوجو در متن
-
پینه دوز
دیکشنری فارسی به عربی
اسکافي
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسکافی . رجوع به علی بن محمد اسکافی نیشابوری ... و رجوع به اسکافی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) علی بن محمد اسکافی نیشابوری . رجوع به علی ... و رجوع به اسکافی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسکافی . رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 702 و 703 شود. و این غیر اسکافی معروف است .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
-
علی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
-
حافظ
لغتنامه دهخدا
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) اسکافی . رجوع به هبةاﷲ... شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) خطیب اسکافی . او راست : شرح حماسه ٔ ابی تمام حبیب بن اوس . و وفات اسکافی در 421 هَ . ق . بود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن جنید. محمدبن احمد معروف به اسکافی فقیه شیعی . رجوع به ابن جنید ابوعلی ... شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) همام اسکافی .او راوی یکی از کتب ابوجعفر محمدبن احمد اشعریست .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ خطیب اسکافی . رجوع به محمد... شود.
-
بیزانی
لغتنامه دهخدا
بیزانی . [ ] (اِخ ) منسوب است به بیزان . کاتب اسکافی از اهل بغداد بود و یکی از شیوخ شیعه . (از انساب سمعانی ).