کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپریس
لغتنامه دهخدا
اسپریس . [ اَ ] (اِ مرکب ) میدان اسب دوانی و میدان جنگ . اسپرس . اسپریز. اسپرز. اسپرسپ . اسفرسف . سپریس . (جهانگیری ). اَسبریس . (اوبهی ). در اوستا بجای اسپریس ، چَرِتا آمده و کلمه ٔ مرکب چَرِتُو دراجَو (درازای چرتا) که در بند 25 از فرگرد دوم وندیداد...
-
اسپریس
دیکشنری فارسی به عربی
ساحة الالعاب , ميدان السباق
-
واژههای همآوا
-
اسپ ریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asprēs, aspras] ‹اسبریس، اسپریز، اسپرز، اسپرس، سپریس، اسپریش، اسپرسپ، اسپرسف› [قدیمی] 'aspris میدان اسبدوانی، چوگانبازی، یا رژه و تاختوتاز با اسب.
-
جستوجو در متن
-
ميدان السباق
دیکشنری عربی به فارسی
اسپريس , دور مسابقه
-
سپریش
لغتنامه دهخدا
سپریش . [ س ِ ] (اِ مرکب ) همان اسپریس یعنی میدان . (رشیدی ). رجوع به اسپریس و سپریس شود.
-
racecourses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسابقات رانندگی، دور مسابقه، اسپریس
-
ساحة الالعاب
دیکشنری عربی به فارسی
اسپريس , ميدان اسب دواني , سيرک
-
racecourse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسیر مسابقه، دور مسابقه، اسپریس
-
اسپراس
لغتنامه دهخدا
اسپراس . [ اَ ] (پهلوی ، اِ مرکب ) رجوع به اسپریس شود.
-
hippodrome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیپودرو، میدان اسب دوانی، اسپریس، سیرک
-
hippodromes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیپوترم، میدان اسب دوانی، اسپریس، سیرک
-
اسپرسب
لغتنامه دهخدا
اسپرسب . [ اَ رَ ] (اِ مرکب ) اسب رس . اسپرس . (جهانگیری ). اسپریس . اسفریس . اسپرز. اسبریز. عرصه و میدان . (برهان ). اسپرسف . اسفرسف . (شعوری ). || رزمگاه . رجوع به اسپریس و اسبریس و اسپرسا شود.
-
اسپریز
لغتنامه دهخدا
اسپریز. [ اَ ] (اِ مرکب ) اسب رس . میدان و فضا و عرصه . (برهان ). اسپریس . اسپرز. (سروری ). || رزمگاه : ببر کرده یکسر سلیح ستیزنهادند رو جانب اسپریز. جلالی .و رجوع به اسپریس شود.