کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپرهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسپرهم
معنی
(اِ پَ هَ) ( اِ.) نک اسپرغم .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپرهم
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ هَ) ( اِ.) نک اسپرغم .
-
اسپرهم
لغتنامه دهخدا
اسپرهم . [ اِ پ َ هََ ] (اِ) اسپرغم .(جهانگیری ). سپرغم . مطلق گلها و ریاحین . (برهان ): بساک ؛ تاجی باشد که از اسپرهم بندند. (فرهنگ اسدی ).
-
واژههای مشابه
-
شاه اسپرهم
لغتنامه دهخدا
شاه اسپرهم . [ اِ پ َ هََ ] (اِ مرکب ) مرکب از شاه و اسپرهم . (برهان قاطع چ معین ). همان شاه اسپرغم است که ریحان و ضیمران باشد.(برهان قاطع). و رجوع به شاهسفرم و شاه اسپرم شود.
-
جستوجو در متن
-
سپرهم
لغتنامه دهخدا
سپرهم . [ س ِ پ َ هََ ] (اِ) مخفف «اسپرهم » = «اسپرغم » = «اسپرم » = «سپرم ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سپرغم که ریحان باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
شاه اسپر
لغتنامه دهخدا
شاه اسپر. [ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) مرکب از «شاه » و «اسپر» (مخفف اسپرم ) شاه سپرم . ریحان الملک . ضیمران . رجوع به شاه اسپرغم ، شاه سپرغم . شاه اسفرهم . شاه اسپرهم و شاهپر شود.
-
شاه اسفرهم
لغتنامه دهخدا
شاه اسفرهم . [ اِ ف َ هََ ] (اِ مرکب ) مرکب از شاه و اسفرهم . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی شاه اسپرم است . (از برهان ). رجوع به شاه اسپرهم و شاه اسپرم شود.
-
شاهسفرم
لغتنامه دهخدا
شاهسفرم . [ هَِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم . شاهسپرغم . شاه اسپرغم . شاه اسفرهم . شاه اسپرهم . شاه پرم .شاهسپرم . شاه سپرهم . او را بتازی ضیمران گویند و نام مطلق او ریحان است و بطریق مجاز بر سایر ریاحین اطلاق کنند و بعربی او را حماحم نیز گویند و چ...
-
اسپرم
لغتنامه دهخدا
اسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ) ریحان برگ معطر. هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد.مطلق گلها و ریاحین . (برهان ). اسپرغم . رجوع به اسپرغم شود. سپرم . اسپرهم . کلمه ٔ اسپرم جزء دویم نام بعضی گیاهان خوشبو باشد، چون : جم اسپرم ، جوان اسپرم ، خوش اسپرم ، شاداسپرم...
-
سپرغم
لغتنامه دهخدا
سپرغم . [ س ِ پ َ غ َ ] (اِ) مخفف «اسپرغم » = سپرهم = اسپرم = سپرم . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مطلق گلها و ریاحین را گویندعموماً و گلی که آن را ریحان خوانند خصوصاً. (برهان ). ریحان است ، و آن را اسپرغم و اسپرهم و شاه اسپرم نیز گویند. (انجمن آرا)....
-
اسپرغم
لغتنامه دهخدا
اسپرغم . [ اَ / اِ پ َ غ َ / اِ پ َ رَ ] (اِ) گلها و ریاحین . (جهانگیری ). گلها و ریاحین باشد مطلقاً و ریحانی را نیز گویند که آنرا شاه اسپرم خوانند. (برهان ). رستنیی است خوشبوی که بتازیش ریحان گویند و گویند که در عهد کسری یعنی انوشیروان ماری بنزدیک س...
-
غ
لغتنامه دهخدا
غ . (حرف ) حرف بیست و دوم است از حروف الفبای فارسی و حرف نوزدهم از الفبای عربی و آخرین از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به هزار دارند و نام آن غین است ، و غین معجمه و غین منقوطه نیز گویند. و آن از حروف مستعلیة و حلق و مجهورة و مصمته و مائیة و قمری...
-
ه
لغتنامه دهخدا
ه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و آن از حروف حلقی و ناریه و مرفوع و مصمته است و در علم نجوم و معما رمز و نشانه ٔ زهره و رمز...