کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپار
واژهنامه آزاد
اسپار:(Spar) _ معنی:نفرین کردن ، دعای شر
-
اسپار
واژهنامه آزاد
إسپار:الف با کسره ،سین ساکن ، (Spar) معنی:نوعی از لبنیات =ماست چکیده مخلوط با داروهای گیاهی و محلی مانند زیره ؛بادیون؛ گلپر و غیره.
-
اسپار
واژهنامه آزاد
(لری) اسبار؛ بیل زدن زمین کشاورزی، برای نرم کردن خاک.
-
واژههای مشابه
-
اِسپار کردن
لهجه و گویش تهرانی
بیل زدن.
-
اِسپرک،اِسپار،اسپر
لهجه و گویش تهرانی
پایه چوبی بیل برای فشار پا
-
جستوجو در متن
-
Iceland spar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایسلند اسپار، کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
-
اسپوار
لغتنامه دهخدا
اسپوار. [ اَ پ َ ] (پهلوی ،ص ) اَسپار. اَسپارَک . اسوار. سوار. رجوع به سوار و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 223 شود.
-
اسبار
لغتنامه دهخدا
اسبار. [ اَ ] (اِخ ) یا اسپار یا اسفاربن شیرویةالدیلم . مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید: آغاز دولت آل بویه و اخبار ایشان ، آگاه باش که چون اسباربن سیرویة الدیلم ، بر شهر ری و نواحی آن مستولی شد مرداویج بن زیار الجیلی با وی بود از فرزندان پادشاه گیلا...