کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسودگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسودگی
دیکشنری فارسی به عربی
اغاثة , راحة , سهولة , عتلة , هدوء
-
واژههای مشابه
-
آسودگی
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، آسایش، استراحت، راحت، فراغبالی، فراغت ≠ اضطراب، تشویش، دغدغه
-
آسودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āsudegi ۱. آسوده بودن: ◻︎ ای گرفتار و پایبند عیال / دیگر آسودگی مبند خیال (سعدی: ۱۰۰).۲. آرامش.۳. [قدیمی] استراحت: ◻︎ ز نیروی و آسودگی اسپ و مرد / نیندیشد از روزگار نبرد (فردوسی: ۷/۵۰۳).
-
آسودگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(حامص .) 1 - آرامش ، آهستگی . 2 - استراحت ، راحت . 3 - فراغ بال .
-
آسودگی
لغتنامه دهخدا
آسودگی . [ دَ / دِ] (حامص ) آرامش . آرامی . نرمی . آهستگی . فراغ بال . جمعیت خاطر. راحت . استراحت . سبات . بی رنجی : بباشیم بر آب و چیزی خوریم وزآن پس به آسودگی بگذریم . فردوسی .خود و ویژگان بر هیونان چست بباید به آسودگی راه جست . فردوسی .به آسودگی ر...
-
آسودگی خاطر
لغتنامه دهخدا
آسودگی خاطر. [ دَ / دِ ی ِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) فراغ بال . بی اضطرابی . سکون و اطمینان دل .
-
دل آسودگی
لغتنامه دهخدا
دل آسودگی . [ دِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عدم اضطراب . اطمینان . (یادداشت مرحوم دهخدا). آرامش دل . و رجوع به دل آسوده شود.
-
رفاه و آسودگی
فرهنگ گنجواژه
نعمت، آسودگی.
-
واژههای همآوا
-
آسودگی
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، آسایش، استراحت، راحت، فراغبالی، فراغت ≠ اضطراب، تشویش، دغدغه
-
آسودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āsudegi ۱. آسوده بودن: ◻︎ ای گرفتار و پایبند عیال / دیگر آسودگی مبند خیال (سعدی: ۱۰۰).۲. آرامش.۳. [قدیمی] استراحت: ◻︎ ز نیروی و آسودگی اسپ و مرد / نیندیشد از روزگار نبرد (فردوسی: ۷/۵۰۳).
-
آسودگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(حامص .) 1 - آرامش ، آهستگی . 2 - استراحت ، راحت . 3 - فراغ بال .
-
آسودگی
لغتنامه دهخدا
آسودگی . [ دَ / دِ] (حامص ) آرامش . آرامی . نرمی . آهستگی . فراغ بال . جمعیت خاطر. راحت . استراحت . سبات . بی رنجی : بباشیم بر آب و چیزی خوریم وزآن پس به آسودگی بگذریم . فردوسی .خود و ویژگان بر هیونان چست بباید به آسودگی راه جست . فردوسی .به آسودگی ر...