کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسهال خونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیسانتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dysentrie] (پزشکی) disānt[e]ri =اسهال 〈 اسهال خونی
-
ذوسنطاریا
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ معر. ] (اِ.) اسهال خونی .
-
dysentery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیسنتری، اسهال خونی، دیسانتری، ذوسنطاریا
-
دیسانتری
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (اِ.) [ معر. ذوسنطاریا ] اسهال خونی .
-
دل پیچه
لغتنامه دهخدا
دل پیچه . [ دِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) ذوسنطاریا، و آن اسهالی باشد با درد امعاء و خون . اسهال با درد امعاء. اسهال با درد. اسهال خونی . پیچ پیچش . پیچاک . زورپیچ . شکم پیچ . سحج . نستاک . سرقدم . (یادداشت مرحوم دهخدا). دل درد. پیچش . زور نشستن به معده ...
-
زحیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zahir ۱. صدا یا نفسی که از خستگی و آزردگی بهصورت ناله از سینه بیرون میآید.۲. ناله و زاری.۳. (پزشکی) اسهال؛ پیچش شکم؛ اسهال خونی؛ دیسانتری.
-
ذوسنطاریا
لغتنامه دهخدا
ذوسنطاریا. [ س َ ] (معرب ، اِ) از یونانی دوس ، به معنی بدشخواری ، بسختی ، بصعوبت و آنترا بمعنی درون و احشاء و امعاء اسهالی است با درد و خون . اسهال خونی . دل پیچه . و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: اسهال را که سبب آن ریش روده ها بود به لغت یونان ذوسنط...
-
زنطاریة
لغتنامه دهخدا
زنطاریة. [ زِ ری ی َ ] (معرب ، اِ) اسهال خونی . (از دزی ج 1 ص 607).
-
دیسانتری
لغتنامه دهخدا
دیسانتری . (فرانسوی ، اِ) دیسانطریا. (دزی ج 1 ص 481). ذوسنطاریا معرب از یونانی دوسنتریاست . اسهال خونی .
-
خونی
لغتنامه دهخدا
خونی . (ص نسبی ) منسوب بخون . (ناظم الاطباء). دموی . (یادداشت مؤلف ). || از خون . آنچه از خون بوجود آید. || آلوده بخون . (یادداشت مؤلف ).- اسهال خونی ؛ شکم روشی که در مدفوع خون باشد. || قتال . سفاک . (انجمن آرای ناصری ). قاتل . کشنده . (ناظم الاطب...
-
شکم روش
لغتنامه دهخدا
شکم روش . [ ش ِ ک َ رَ وِ ] (اِ مرکب ) شکم رو. اسهال . (ناظم الاطباء). پیچاک شکم . شکم روه . بیرون روه . اختلاف . تردد. اطلاق . (یادداشت مؤلف ). اسهال . شکم رو. دفعمواد دفعی از روده به صورت مایع و مخلوط با ترشحات نسج پوششی روده به دفعات زیاد در شبان...
-
اکلیل الملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'e(a)klilolmalek گیاهی با برگهای بیضیشکل و گلهای خوشهای زرد که دمکردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده، و نزلۀ برونشها نافع است؛ شاهافسر؛ گیاه قیصر؛ بسدک؛ ناخنک؛ شبدر زرد؛ یونجۀ زرد.
-
آمیب
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) جاندار ذره بینی تک سلولی از ردة آغازیان که در آب های شیرین و جاهای مرطوب و در آب حوض ها پیدا می شود. نوعی از آن در رودة انسان تولید می گردد و باعث اسهال خونی می شود.
-
بسک
فرهنگ فارسی معین
(بَ سَ) ( اِ.) اکلیل الملک ، گیاهی است با برگ های کوچک مانند شبدر و خوشه های گل زرد، گل هایش معطر است . دم کردة آن (هر 20 گرم در یک لیتر آب ) برای اسهال خونی و ورم روده نافع است .
-
تباشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tabāšir ۱. (زیستشناسی) گیاهی با ساقۀ بندبند و میانتهی.۲. مادهای مرکب از آهک، سیلیس، و پتاس که از گیاهی به همین نام تهیه میشود و در قدیم به عنوان داروی تببر، ضد استفراغ، و ضد اسهال خونی کاربرد داشت.۳. [قدیمی، مجاز] سفیدی.۴. [قدیمی، م...