کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسمش
واژهنامه آزاد
آبشار زدن در اسکواش
-
واژههای مشابه
-
اسمش را در لیست نوشت
دیکشنری فارسی به عربی
أدرَجَ اسمَهُ في قائمَة
-
جستوجو در متن
-
ﭐسْمُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمش
-
گاو پیشانی سفید
واژهنامه آزاد
کسی که اسمش زیاد در رفته.
-
thingummy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزیممی، همان، چیز، اسمش
-
یارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ یار] [عامیانه] yāru اشاره به کسی که نخواهند اسمش را ببرند.
-
فهیمه
واژهنامه آزاد
فهیم. دانا. مثل معنی اسمش فهمیده
-
أدرَجَ اسمَهُ في قائمَة
دیکشنری عربی به فارسی
نامش را در ليست … وارد کرد , اسمش را در ليست نوشت
-
قسمی
لغتنامه دهخدا
قسمی . [ ق ِ ] (اِخ ) اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است . رجوع به قاسم بیک شود.
-
فخری
لغتنامه دهخدا
فخری . [ ف َ ] (اِخ ) ایروانی ، اسمش میرزا عباس ، شهیر به حاج میرزا آقاسی .(مجمع الفصحاء ج 2). رجوع به حاج میرزا آقاسی شود.
-
فدائی
لغتنامه دهخدا
فدائی . [ ف َ ] (اِخ ) تهرانی اسمش محمودبیگ از ایل تکلو است . لباس فقر پوشید و به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا نزد افورلوخان ماند. نصرآبادی شعر او را آورده است . (الذریعه ج 9 ص 815).
-
فاخری رازی
لغتنامه دهخدا
فاخری رازی . [ خ ِ ی ِ ] (اِخ ) اسمش ابوالمفاخر بوده ، به روزگار دولت غیاث الدین محمدبن ملکشاه سلجوقی ظهور نموده و از فضلا و شعرا گوی مسابقت ربوده است . (مجمعالفصحا چ سنگی ج 1 ص 376).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اشجعی ، ابن اشیم اشجعی مکنی به ابوهند پدر نعیم بن ابی هند... و گویند اسمش نعمان بود. (از الاصابة ج 2 قسم اول ).رجوع به ابوهند اشجعی و ابوهند نعمان بن اشیم شود.