کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسلیمی
/'eslimi/
معنی
نوعی نقشونگار مرکب از خطهای منحنی مارپیچ با شاخههای کوتاه و برگ و گُل که در کتیبهها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشیکاری، و گچبری ترسیم میشود. Δ بعضی محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ «اسلامی» دانسته و گفتهاند که از خط کوفی سرمشق گرفته شده، زیرا طرحهای مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی درهم دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسلیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به اسلیم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] 'eslimi نوعی نقشونگار مرکب از خطهای منحنی مارپیچ با شاخههای کوتاه و برگ و گُل که در کتیبهها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشیکاری، و گچبری ترسیم میشود. Δ بعضی محققان کلمۀ اسلیمی ...
-
arabesque
اسلیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] نقش تزیینی به شکل گیاه با ساقههای مارپیچی که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست
-
اسلیمی
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) (ص نسب .) (اِمر.) نوعی از نقش و نگار، مرکب از ساقه های حلزونی شکل گل های مختلف با برگ های متنوع که در کتیبه ها، نقاشی ها، کاشی کاری ها و گچ بری ها ترسیم می کنند.
-
اسلیمی
لغتنامه دهخدا
اسلیمی . [ اِ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی نقاشی . هلو زدن . (مجموعه ٔ لغت خسروی کرمانشاهانی ). رجوع باسلیم خطائی و اسلیمی خطائی شود.
-
واژههای مشابه
-
arabesque motif
نقش اسلیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] آرایههایی که در هنرهای اسلیمی به کار میروند
-
اسلیمی خطائی
لغتنامه دهخدا
اسلیمی خطائی . [اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) اسلیم خطائی : طالع شهرت چنان دارم که دوران گر کشدحلقه بر نام من اسلیمی خطائی می شود. اشرف .قضا در بارگاه کبریائی فکنده نقش اسلیمی خطائی . امیدی .پس از شکست شاه اسماعیل از سلطان سلیم عثمانی در چالدران (مقصو...
-
جستوجو در متن
-
هلوزون
لغتنامه دهخدا
هلوزون . [ هََ ل َ / لُو ] (اِ) نقاشیها و اسلیمی خطائیهایی باشد که بر اطراف کتابه ٔ خانه و غیره نقش کنند. (برهان ). اسلیمی . نقش اسلیمی . (یادداشت مؤلف ).
-
ترنج
واژگان مترادف و متضاد
۱. بالنگ ۲. طرحچهارگوشه، طرح گلوبوتهدار، طرح اسلیمی(قالی و )
-
ترنج
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نقشی است در میانة قالی یا قالیچه که آمیزه ای است از گل و برگ و شاخه های اسلیمی .
-
اسلیم خطائی
لغتنامه دهخدا
اسلیم خطائی . [ اِ خ َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از نقاشی و گره بندی که بر گرد نقشها سازند و آنرا بند رومی نیز گویند، و تنها اسلیمی و سلمی نیز آمده . (آنندراج ). و رجوع باسلیمی و اسلیمی خطائی شود.
-
ترمه
فرهنگ نامها
(تلفظ: terme) نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک ، پشم ، یا ابریشم با نقشهای بته جقه ، اسلیمی ، و مانند آنها که معمولاً از آن ، جانماز ، بقچه و لباس تهیه میکنند .
-
ترنج
فرهنگ نامها
(تلفظ: tora(o)nj) (در گیاهی) بالنگ ؛ طرحی (در قدیم) مرکب از طرحهای اسلیمی و گل و بوتهای که معمولاً در وسط نقش قالی ، تذهیب ، و مانند آنها به کار میرود ؛ گُویی از مواد معطر .
-
ترنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اترج› tora(o)nj ۱. (زیستشناسی) = بالنگ: ◻︎ رسم ترنج است که در روزگار / پیش دهد میوه پس آرد بهار (نظامی۱: ۷).۲. نوعی نقشونگار که از ترکیب گل، برگ، و طرحهای اسلیمی ساخته میشود و بیشتر در نقشۀ قالی، قالیچه، پردۀ قلمکار، کاشی، و تذهیبکاری در ...